همواره موفقیت و رسیدن به اهداف برای همه ی ما اهمیت بسیاری داشته است، طوری که سعی کرده ایم با مطالعه و شرکت در سمینارها، شنیدن فایل های صوتی و تماشای فیلم های انگیزشی، انرژیمان را چند برابر کنیم تا بتوانیم به اهداف مکتوب مان دست یابیم. سالها مطالعه و کسب تجربه و بهکاربردن مطالبی که در کلاس درس اساتید برجستهی موفقیت همچون دکتر «برایان تریسی» استاد بینظیرم، استاد «جک کنفیلد» و «جان دمارتینی» آموختم، من را به آشنایی با آثار استادی رساند که حقیقتا بینظیر است.
پنجمین تکنیک پاکسازی استفاده از راهنمایی و مربیگری
نمی توانید به تنهایی ذهنتان را پاکسازی کنید باید بیشتر تلاش کنید و درباره ی کاری که میخواهید انجام دهید و علت آن بیشتر بدانید. باید از پیله ی باورهای تان خارج شوید.
ما در یک جهان باور محور زندگی میکنیم با همه ی اینها باورهای مان را نمی شناسیم و آنها را واقعیت تلقی میکنیم به اطراف نگاه می کنیم همه ی آن چه را میبینیم قبول میکنیم و تصور می کنیم دنیا به پایان رسیده است و دیگر هیچ چیز امکان ندارد.
ولی اگر با یک مربی با راهنما کار کنید و با بقیه ی مردم همراه باشید، می توانید فرصتهای دیگری را هم ببینید می توانید باورهایی را که حتی نمیدانستید وجود دارند، زیر سوال ببرید و محدودیت هایی را که از وجودشان بی اطلاع بودید برطرف کنید به مربی و راهنمایی نیاز دارید که محدودیتهای تان را بشناسد و شما را از آنها نجات دهد.
مربیگری همراهی با یک مرشد با یک مغز متفکر راز ناشناخته ولی قدرتمند و پرارزش تحقق دستاوردهاست اصطلاح گروه مغز متفکر را اولین بار ناپلئون هیل در کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید به کار برد. او مغز متفکر را همکاری و همراهی دانش و تلاش دو یا چند نفر در فضایی هماهنگ تعریف میکنند در دهه ی ۱۹۵۰ که جوان تر بودم، تنها مربیان موجود، مربیان فوتبال و تلویزیون بودند. در آن زمان مربی توسعه ی فردی وجود نداشت ولی اگر هم وجود داشت چیزی درباره شان نشنیده بودم امروز ده ها سال بعد از آن زمان عده ی زیادی خودشان را مربی و راهنما معرفی میکنند یا گروه های مغز متفکر تشکیل میدهند. امروز ما به این افراد دسترسی داریم یکی از رازهای موفقیت همراهی با فردی است. که حتی بیش از خودتان به شما ایمان دارد.
در طول زندگی اغلب به طور همزمان به افرادی برخورده ام که چیزی را در من می دیدند که خودم به آن توجه نداشتم. آنها وقتی مربی یا مرشدی وجود نداشت به دلیل توجه به این موارد و کمک به تقویت آن نقش مربی و مرشد را برایم داشتند.
در شانزده سالگی نمی دانستم میخواهم نویسنده باشم یا شعیده باز یا خیلی چیزهای دیگر در آن زمان شعیده باز مشهوری به نام «جان مالهالند بود که هری هودینی را میشناخت در آن زمان با وجود سن بالا یک شعبده باز تمام وقت بود جان مانهالند چندین کتاب نوشته و تعدادی مجلات شعبده بازی را ویراستاری کرده و در مجموع مرد شناخته شده و محترمی بود.
با ناراحتی برایش نامه ای نوشتم فکر میکنم این جریان مربوط به سال ۱۹۷۰ است. نامه ام را با دستگاه تایپ برقی کرون اسمیت خودم تایپ کردم و به آدرسی در نیویورک فرستادم به او گفتم من شانزده ساله ام و این چیزی است که با آن دست به گریبانم شما چه توصیه ای دارید؟».
هنوز دو صفحه نامه ای را که مالهالند در جواب نوشته بود دارم این نامه به خاطر این که یک سند تاریخی است در محله ی شعبده چاپ شد او به همه ی سوالات من جواب داد «جان» گفته بود «اگر شعبده باز شوم چیزهای زیادی درباره ی علم اجرا سخنرانی و کارآفرینی یاد می گیرم ولی در ضمن کشمکشهای زیاد دیگری برای پیدا کردن کار و فعالیتمستقل خواهم داشت علاوه بر این همه ی رفتارهایم زیر ذره بین خواهند بود و رقبای زیادی هم خواهم داشت
این یک مربیگری تاب و راهنمایی تمام عیار بود که باعث شد از زاویه ی کاملا متفاوتی به سوالاتم نگاه کنم این راهنمایی ها برایم بی اندازه ارزش داشت من یک جوان شانزده ساله ی ناشناس برای یک شعبده باز افسانه ای نامه ای نوشتم و او در پاسخ دو صفحه توصیه برای من نوشت.
اجازه دهید جلوتر بروم به مرحله ای که باز هم مشکل داشتم وقتی دیگر بی خانمان نبودم ولی همچنان با فقر دست و پنجه نرم می کردم از حسن اتفاق احتمالا در یک مهمانی مردی را ملاقات کردم او احتمالا چیزی در من دید که گفت من مربی هستم و مایلم یک جلسه برایست مربیگری کنم
برای من؟»
می خواهم این جلسه را امتحان کنی میخواهم کارم را ببینی و اگر مایل بودی و با هم به توافق رسیدیم میتوانیم برای مدتی طولانی جلسات را ادامه دهیم»
در اولین جلسه به شدت عصبی و مردد بودم نمی دانستم او کیست و مربی چیست؟ درباره ی اهدافمان حرف زدیم من چه برنامه ای برای ایده ام داشتم؟ در آن زمان هنوز نویسنده ای بودم که برای رسیدن به موفقیت تلاش میکردم میخواستم کارهایم منتشر شوند.
یکی از کتابهایم در سال ۱۹۸۴ منتشر شد ولی فقط همان بود آن دیگر تکرار نشد به کلی ناامید شده بودم. هنوز هم میخواستم نویسنده باشم
با بی پولی دست و پنجه نرم میکردم برای پرداخت ماهانه دویست دلار اجاره ی یک اتاق و هزینه های یک ماشین قراضه مشکل داشتم هر بار که این ماشین خراب میشد زندگی ام به هم می ریخت هیچ نور امیدی در زندگی ام وجود نداشت نمیتوانستم بازی شاد را انجام دهم دهم برای این کار یاری نمی کرد در آن شرایط نمی دانستم چگونه درباره ی چیزهای خوب فکر کنم.
به دیدن این مربی رفتم و او به چیزی اشاره کرد که قبل از آن هیچ وقت به آن فکر نکرده بودم این همان قدرت مربیگری است. سعی داشتم همه ی درآمد مورد نیازم را از نویسندگی به دست آورم ولی او گفت درآمد حلقه ی بزرگی ست که میتواند از چندین در عبور کند
من میخواستم فقط از در نویسندگی وارد شود. وقتی مربی برای اولین بار این موضوع را مطرح کرد. با خودم گفتم درست است. نویسندگی تنها دری است که من باز کرده ام و چون نویسنده ام این تنها روزنه ی درآمد من است به من یاد میداد فکرم را گسترش دهم و فرصت های دیگری را هم ببینم در آن زمان که اولین جلسه ی ملاقاتم با مربی و اولین ارتباط من با فرصتهای جدید بود هنوز نمی توانستم فرصت های دیگری را نام ببرم
"Home Buying For Dummies" اثر Eric Tyson و Ray Brown: این کتاب یه راهنمای جامع و خودمونی برای خرید خونه ست که به زبون ساده و با مثال های کاربردی نوشته شده.
مهارتهای کاربردی مدیریت جلسات عبارت است از:
۱ فراخوان شرکت کنندگان
آماده سازی مکانی و زمینه سازی فکری برای جلسات
راهکارهای پیشنهادی جهت افزایش بهره وری جلسات
۴ برنامه ریزی ها
تعیین و تبیین مقررات
اقدامات ضروری قبل از شروع جلسه الفه اقداماتی که توسط رئیس با مدیر جلسه باید صورت پذیرد:
ا هدفها باید تعیین تعریف و تشریح شوند.
اعضای مؤثر جلسه انتخاب شود.
با شرکت کنندگان جلسه مقدمتاً تماس بگیرید
آیا مجری نقش خود را با وضوح کامل برای شرکت کنندگان در جلسه توضیح می داد؟
آیا مجری به افراد شرکت کننده اجازه تجدید نظر بر روی صورتجلسه را می داد؟
آیا مجری در زمینه متمرکز نمودن گروه برای بحث حول یک م
یادگیری روان سازی و آسان سازی جلسه مانند بازی است. شما میتوانید قواعد آن را به سرعت یاد بگیرید و شروع به بازی کنید. اما برای مجری خوب بودن نیاز به تمرینات قابل توجهی است. باید گفت که صرفاً یک راه برای
شما می توانید کارهای زیر را در بین دو جلسه انجام دهید تا از تشکیل گروه فکری جلوگیری نمایید: شیوه نخست افراد را تشویق کنید که بین جلسات با دیگر افراد بخش و سازمان خود مشورت نمایند.
به خصوص وقتی که موض
اکنون میدانیم که برای استفاده از اطلاعات و یا شنیدن یک گزارش جلسه، باید هدف مشخصی داشته باشید. بنابراین باید بدانید که مقصود شما از جلسه چیست؟ انواع مختلف جلسات نیاز به نقش ها و روشهای مختلف دارد. برخ
مهارتهای مدیریت زمان جلسه
۱ در همان ابتدای جلسه مدت زمان آن را تعیین و به شرکت کنندگان اعلام کنید.
۲ بهتر است قبل از وقت ناهار جلسه برگزار شود در این صورت احتمال این که جلسه به موقع خاتمه یابد بیشتر
۱ گروه های متجانس افرادی که با نقطه نظرات یکسان در جلسات تصمیم گیری و حل مسئله شرکت می کنند.
گروه غیر متجانس افرادی که با نقطه نظرات مختلفی در جلسات تصمیم گیری و حل مسئله حضور می یابند. در این صورت ن
در این مبحث مطالبی کاملاً کاربردی برای مدیران و صاحبان دفاتر مشاورین املاک آورده شده است. هدف از ارائه این مطلب آشنایی مدیران با انواع جلسات مهارتهای اداره جلسات، مهارت های مدیریت زمان در جلسات آشنایی
را در ۱۳۱۷ در کشور را سال تأسیس آن به شمار آوریم و برخورداری از قانون نظام صنفی (۱۳۵۲) و اجتماعی (یعنی با اعتبار اجتماعی حداکثر ۴ درصد قرار دارد و با گذشت این همه سال هنوز عملکرد سنتی و قدیمی را رها ن
مدیران باید به مهارت و هنر مصاحبه و گزینش مناسب ترین همکاران سازمانی مسلط باشند. این مهارت ها در این مبحث به صورت خیلی ساده و قابل فهم طرح میشود باشد که راه گشای سبک مدیریتی مدیران دفاتر مشاورین املاک