یکی از موضوعهای اساسی که همیشه به آن فکر میکنیم این است که چگونه به اهداف و خواستههایمان دست پیدا کنیم. شاید از دیرباز اینگونه بوده که وقتی در خلوت به چگونگی رسیدن به اهدافمان فکر میکردیم به این موضوع هیجان انگیز می رسیدیم که شاید استادی اسطوره ای این راه را رفته باشد و ثمره ی تجربیاتش را در گوشه ای به یادگار گذاشته باشد تا با درس گرفتن از او مسیر را در زمان کوتاه تری طی کنیم؛ مسیری که استاد با کسب دانش و تجربه ی خود آن را برای ما به بهترین نحو ترسیم کرده باشد و ما با نگاه کردن به مسیری که استاد با به جای گذاشتن ردپای خود در طول راه ما را راهنمایی کرده است به سرمنزل مقصود برسیم.
خودتان را باور داشته باشید
اولین و بزرگترین مانع موفقیت برای اغلب مردم باورهای شان نسبت به خودشان است. اگر افراد نقطه ی اثرشان را بشناسند زمینه ای که بیش ترین استعداد را در آن دارند آن چه مانع شان می شود، نداشتن استعداد نیست اعتماد نداشتن به خودشان است که یک محدودیت خود ساخته به حساب می آید نداشتن باور میتواند به شکل یک حصار در مقابل تواناییهای بالقوه ی فرد عمل کند با همه ی اینها اگر افراد خودشان را باور داشته باشند قدرت درونی و منابع اطراف را که باعث پیشروی سریع شان به سطح بالاتر میشود تحت کنترل در می آورند. ظرفیت شما تصویری ست از آنچه میتوانید باشید. باورداشتن کمک می کند این تصویر را ببینید و برای رسیدن به آن تلاش کنید.
باورها ارزش باورداشتن دارند
من نمیدانم شما در چه زمینه ای استعداد دارید، ولی می دانم استعدادتان به بالاترین سطح نخواهد رسید مگر این که باور داشته باشید. برای بهترین بودن باید به بهترین خود اعتقاد داشته باشید. باید ...
یک به ظرفیتهای تان ایمان داشته باشید
ظرفیت شما تصویری ست از آنچه میتوانید باشید. «توماس ادیسون» می گوید «اگر همه ی کارهایی را که در توانمان است، انجام دهیم خودمان متحیر خواهیم شد.
مهاتما گاندی سیاستمدار هندی می گوید تفاوت بین آن چه انجام میدهیم و آنچه قادر به انجامش هستیم برای حل خیلی از مشکلات جهان کافی ست در مورد مسائل شخصی می توان گفت آن چه قادر به انجامش هستیم برای حل اغلب مشکلاتمان کافی است. برای آن که مطابق با توانمندیهایمان عمل کنیم باید اول به توانایی های بالقوه مان ایمان داشته باشیم.
اغلب مردم خیلی کم تر از توانمندیهای شان عمل میکنند. «چان بل» نویسنده ی کتاب «راز عاشق ماندن تخمین می زند یک فرد معمولی فقط از ده درصد از توانایی هایش استفاده میکند فقط ده درصد از زیبایی های اطرافش را می بیند، فقط ده درصد از شعر و موسیقی آن را میشنود، فقط ده درصد از رایحه های مطبوع آن را حسن میکند و فقط ده درصد از طعم شیرین زنده بودن را می چشد. اغلب مردم ظرفیت های شان را نه میبینند، نه می شناسند.
ژول گارفینکل مربی داستانی از مارک تواین نقل می کند که بر اساس آن مردی بعد از مرگ پطروس» نخستین پاپ را در دروازه ی بهشت ملاقات کرد. مرد که میدانست پطروس» فردی خردمند و دانشمند است پرسید پطروس من سالهاست که به تاریخ نظامی علاقه مندم به من بگو بزرگ ترین ژنرال تاریخ چه کسی بود؟».
پطروس فورا جواب داد «خب این سوال آسانی است. همان مردی که آن جاست»
مرد که گیج شده بود جواب داد حتما اشتباه می کنی من آن مرد را وقتی روی زمین بودم میشناختم او فقط یک کارگر ساده بود
پطروس» گفت «درست است دوست من او اگر ژنرال بود، بزرگ ترین ژنرال همه ی دوران ها می شد.
چارلز شولتز کاریکاتوریست این تشبیه را به کار می برد، زندگی یک دوچرخه ی ده سرعته است و همه ی ما دنده هایی داریم که هیچ وقت از آنها استفاده نمی کنیم این دنده ها را برای چه ذخیره می کنیم؟ پیمودن سفر زندگی بدون تلاش اصلا کار خوبی نیست. پس مشکل چیست؟ مشکل سا محدودیتهایی است که به خودمان تحمیل می کنیم و آنها هم به همان اندازه ی محدودیتهای واقعی دست و پای ما را می بندند. زندگی به اندازه ی کافی سخت است و ما با تحمیل محدودیتهای بیش تر سخت ترش میکنیم یکی از صاحبان صنایع به نام «چارلز شواب میگوید «کسی که برای کارهایش محدوده ای را مشخص می کند آن چه را که میتواند انجام دهد، محدود می کنند.
اگر مانعی وجود دارد آن را بشکنید. رابرت جی کریگل» و «لوییز پاتلر» می نویسند.
ما نمی دانیم مردم چه محدودیتهایی دارند هیچ از مون، کورنومتر و خط پایانی در جهان نمی تواند ظرفیت انسان را بسنجند. کسی که رویاهایش را دنبال می کند بسیار فراتر از آن چه محدودیت هایش به نظر می رسند، عمل می کند. ظرفیتی که درون ماست بی نهایت و تاحد زیادی استفاده نشده است. با اندیشیدن به محدودیت ها آن ها را به وجود می آورید
ما اغلب بیش از حد روی چالشها و موانع فیزیکی تمرکز می کنیم و از اهمیت موانع روان شناختی و عاطفی غافلیم شارون وود اولین بانوی اهل آمریکای شمالی که قله ی اورست را فتح کرد درسهایی از صعود موفقیت آمیز خود یاد گرفت میگوید من کشف کردم مشکل ما توانایی جسمی نیست بلکه قدرت روانی ست. این فکر ذهنم را درگیر کرده بود که بر موانع ناشی از محدودیت های خود ساخته غلبه کنم و به درون آن چه ظرفیت نام دارد و نود درصد آن به ندرت به کار گرفته می شود، نفوذ کنم.
چندین سال قبل از من دعوت شد تا در مراسمی در شهر موبیل ایالت آلاباما برای ششصد نفر از مربیان لیگ ملی فوتبال آمریکایی و ستاره های حدید این لیگ سخنرانی کنیم آن بازی را دو تیم از دانشجویان ارشد بازی کرده بودند و حالا به این علت از آنها برای حضور در مراسم دعوت شده بود که تصور میشد توانایی بازی برای این لیگ را دارند. صبح آن روز کتاب هفده قانون طلایی کار تیمی را که به تازگی منتشر شده بود. تدریس کردم بعد از ظهر در جلسه ای تمرینی شرکت کردم که در آن سرعت دویدن زمان واکنش توانایی پرش و بقیه ی توانمندی های بازیکنان آزمایش می شد.
دیک و رمیل یکی از مربیان حاضر هنگام تماشای تمرینات با من صحبت می کرد. گفت «ما میتوانیم خیلی از مهارت های شان را بسنجیم، ولی سنجیدن قلب غیر ممکن است این چیزی است که خود بازیکن آن را معلوم می کند.
ظرفیت شما واقعا به خودتان بستگی دارد. اهمیتی ندارد دیگران چه فکر میکنند. مهم نیست اهل کجا هستید حتی مهم نیست در گذشته چه اعتقادی درباره ی خودتان داشته اید. مهم این است که چه چیزی در درون تان نهفته است و آیا میتوانید آن را بروز دهید.
داستانی درباره ی یک پسر کشاورز نقل میشود که عاشق کوهنوردی و صخره نوردی بود. یک روز در حال صعود از کوه در یک آشیانه ی عقاب یک تخم عقاب دید آن را برداشت و در بازگشت به خانه آن را زیر یک مرغ کنار تخم مرغ ها گذاشت.
چون عقاب در بین جوجه ها سر از تخم در آورده بود خودش را جوجه مرغ تصور می کرد. او رفتار جوجه ها را از مادرش یاد گرفت و همراه با خواهر و برادرانش در حیاط مرغدانی زمین را می کاوید جوجه عقاب هیچ کار دیگری بلد نبود. بعضی وقت ها کشش عجیبی درون خود حس می کرد. ولی نمی دانست چه کار باید بکند به همین خاطر آن را با سرکوب می کرد با نادیده می گرفت. به هر حال او یک جوجه مرغ بود و باید مثل جوجه های دیگر رفتار می کرد.
یک روز عقابی در بالای مزرعه پرواز میکرد جوجه عقاب مرغدانی به بالا نگاه کرد و عقاب را دید ناگهان فهمید میخواهد مثل آن عقاب باشد. می خواست اوج بگیرد و پرواز کند میخواست به قله ی کوهی برود که در دور دست ها دیده میشد. جوجه عقاب بالهایش را گشود، بالها بزرگ تر و قوی تر از بال خواهر و برادرانش بودند ناگهان فهمید شبیه آن عقاب است. قبلا هرگز پرواز نکرده بود ولی غریزه و توانایی پرواز داشت. بال هایش را یک بار دیگر باز کرد و پر کشید اول تلوتلو می خورد، ولی بعد با قدرت و کنترل بیش تر ادامه داد و وقتی اوج گرفت و بالا رفت سرانجام خود واقعی اش را کشف کرد.
«فیلیپ بروکز» نویسنده ی او از شهر کوچک می گوید. وقتی کشف میکنید هدایت فقط نیمی از زندگی را به دست داشته اید. نیم دیگر آن قدر ذهن تان را درگیر میکند تا این که کنترلش را به دست گیرید این جمله نه تنها حقیقت دارد بلکه میخواهم بگویم استفاده نکردن از ظرفیت های تان یک تراژدی واقعی است. برای استفاده از ظرفیت های تان قبل از هر چیز باید باورشان داشته باشید و تصمیم بگیرید فراتر از معمول زندگی کنید.
"Home Buying For Dummies" اثر Eric Tyson و Ray Brown: این کتاب یه راهنمای جامع و خودمونی برای خرید خونه ست که به زبون ساده و با مثال های کاربردی نوشته شده.
مهارتهای کاربردی مدیریت جلسات عبارت است از:
۱ فراخوان شرکت کنندگان
آماده سازی مکانی و زمینه سازی فکری برای جلسات
راهکارهای پیشنهادی جهت افزایش بهره وری جلسات
۴ برنامه ریزی ها
تعیین و تبیین مقررات
اقدامات ضروری قبل از شروع جلسه الفه اقداماتی که توسط رئیس با مدیر جلسه باید صورت پذیرد:
ا هدفها باید تعیین تعریف و تشریح شوند.
اعضای مؤثر جلسه انتخاب شود.
با شرکت کنندگان جلسه مقدمتاً تماس بگیرید
آیا مجری نقش خود را با وضوح کامل برای شرکت کنندگان در جلسه توضیح می داد؟
آیا مجری به افراد شرکت کننده اجازه تجدید نظر بر روی صورتجلسه را می داد؟
آیا مجری در زمینه متمرکز نمودن گروه برای بحث حول یک م
یادگیری روان سازی و آسان سازی جلسه مانند بازی است. شما میتوانید قواعد آن را به سرعت یاد بگیرید و شروع به بازی کنید. اما برای مجری خوب بودن نیاز به تمرینات قابل توجهی است. باید گفت که صرفاً یک راه برای
شما می توانید کارهای زیر را در بین دو جلسه انجام دهید تا از تشکیل گروه فکری جلوگیری نمایید: شیوه نخست افراد را تشویق کنید که بین جلسات با دیگر افراد بخش و سازمان خود مشورت نمایند.
به خصوص وقتی که موض
اکنون میدانیم که برای استفاده از اطلاعات و یا شنیدن یک گزارش جلسه، باید هدف مشخصی داشته باشید. بنابراین باید بدانید که مقصود شما از جلسه چیست؟ انواع مختلف جلسات نیاز به نقش ها و روشهای مختلف دارد. برخ
مهارتهای مدیریت زمان جلسه
۱ در همان ابتدای جلسه مدت زمان آن را تعیین و به شرکت کنندگان اعلام کنید.
۲ بهتر است قبل از وقت ناهار جلسه برگزار شود در این صورت احتمال این که جلسه به موقع خاتمه یابد بیشتر
۱ گروه های متجانس افرادی که با نقطه نظرات یکسان در جلسات تصمیم گیری و حل مسئله شرکت می کنند.
گروه غیر متجانس افرادی که با نقطه نظرات مختلفی در جلسات تصمیم گیری و حل مسئله حضور می یابند. در این صورت ن
در این مبحث مطالبی کاملاً کاربردی برای مدیران و صاحبان دفاتر مشاورین املاک آورده شده است. هدف از ارائه این مطلب آشنایی مدیران با انواع جلسات مهارتهای اداره جلسات، مهارت های مدیریت زمان در جلسات آشنایی
را در ۱۳۱۷ در کشور را سال تأسیس آن به شمار آوریم و برخورداری از قانون نظام صنفی (۱۳۵۲) و اجتماعی (یعنی با اعتبار اجتماعی حداکثر ۴ درصد قرار دارد و با گذشت این همه سال هنوز عملکرد سنتی و قدیمی را رها ن
مدیران باید به مهارت و هنر مصاحبه و گزینش مناسب ترین همکاران سازمانی مسلط باشند. این مهارت ها در این مبحث به صورت خیلی ساده و قابل فهم طرح میشود باشد که راه گشای سبک مدیریتی مدیران دفاتر مشاورین املاک