در اینجا با اشاره به مواد قانونی این سه تیپ شرط تشریح و توضیح داده میشود
شرط تعهدی است که ضمن تعهد دیگری درج میشود و در اثر این امر و بستگی و رابطه بین آن دو تعهد پیدا میشود که شرط صورت تعهد تبعی و فرعی به خود میگیرد و جزء مورد اصلی میشود.
هم چنان ممکن است در عقد یک شرط درج شود و یا ممکن است چندین شرط قرار داده شود که همگی به نفع یکی از طرفین عقد باشد یا برای افراد مختلف یعنی برخی شروط به نفع یکی و بعضی دیگر به نفع طرف دیگر توافق شود.
به کسی که شرط مندرج ضمن عقد به سود او است. اصطلاحاً مشروط له و به کسی که از درج شرط نفعی نمی برد، مشروط علیه گفته میشود.
شروط باطل شروطی است که به علتی از جهات قانونی باطل و فاقد ارزش و اعتبار است. شروط باطل هیچ اثر حقوقی ندارد و مانند آن است که از ابتدا در عقد درج نشده است. این شروط عبارت از سه شرط است که در ماده ۲۳۳ قانون مدنی از آن نام برده شده
باید توجه داشت بطلان شرطی که در ضمن عقد است سرایت به عقد نمی نماید و موجب بطلان آن نمی شود مگر آن که مفاد آن شرط طوری باشد که موجب اخلال یکی از ارکان اساسی عقد شود و آن در موارد زیر است:
مقتضای ذات عقد عبارت از امری است که عقد برای پیدایش آن منعقد میشود. می توان آن را مقصود اصلی و اساسی عقد دانست مثل این که مقتضای عقد بیع مالکیت مبیع برای مشتری و مالکیت ثمن برای بایع میباشد و مقتضای اجاره مالکیت منافع عین مستأجره برای مستاجر و مالکیت أجرت المسمی برای مالک میباشد.
مقتضای اطلاق عقد عبارت از امری است فرعی که هرگاه عقد به طور مطلق یعنی بدون قید و شرط واقع شود عقد اقتضای آن امر را مینماید. مقتضای اطلاق عقد منظور مستقیم و اصلی متعاملین نمی باشد و به این جهت آنان میتوانند با درج شرط و قید در عقد اقتضای مزبور را تغییر دهند. در این خصوص قانون مدنی موارد عدیده ای را نام میبرد مثل مواد ۲۸۰، ۲۸۱، ۱۳۴۴ و ......
بر اساس قانون مدنی یکی از شرایط صحت معامله مبهم نبودن آن است هرگاه شرطی در ضمن عقد قرار داده شود که موجب ابهام مورد معامله شود یکی از شرایط اساسی صحت آن منتفی خواهد شد و عقد باطل میشود وقتی عقد اصلی باطل شد موقعیت برای بقاء شرط که جنبه تبعی دارد باقی نخواهد ماند. شرطی که موجب ابهام و جهل به عوضین میشود شرطی است که مورد آن مجهول میباشد و در اثر آن که هدف آن مورد عقد است جهل به آن به عوضین سرایت نموده و آن را مجهول می نماید: مانند تعیین موعدی مجهول برای تأدیه ثمن در عقد بیع چنان که کسی خانه خود را به دیگری بفروشد، به مبلغ ۹۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال و توافق نماید که مشتری ثمن را پس از فوت پدرش به بایع بدهد و یا مثل آن که ضمن فروش یک قطعه زمین ۵۰۰۰ متری به نفع فروشنده شرط شود که از مبیع مذکور یک قواره زمین جهت ساختن خانه برای خود بردارد و مساحت این قواره معلوم نشود که این امر در حقیقت سبب میشود مقدار واقعی مورد معامله که به عنوان مبیع در ملکیت خریدار قرار میگیرد مجهول بماند.
· شرط فعل آن است که اقدام یا عدم اقدام به فعلی بر یکی از متعاملین یا به شخص خارجی دیگری شرط شود.
شرط صفت هم چنان که از نام آن پیداست شرطی است که مربوط به صفتی از صفات مورد معامله میباشد مانند آن که در معامله مربوط به یک قطعه فرش خریدار و فروشنده شرط کنند که فرش مزبور بافت اصفهان باشد.
چنانچه پس از معامله معلوم شود که فرش فاقد وصف مورد نظر بوده است مشروط که کسی که شرط به نفع او میباشد خواهد توانست معامله را به استناد خیار تخلف از شرط وصف فسخ کند. شرط صفت در معاملات عین معین و یا گلی در معین جاری است.
شرط صفت ممکن است مربوط به کیفیت از قبیل جنس بافت ،شکل رنگ نقشه و یا کمیت (وزن مقدار و ... مورد معامله باشد.
شرط نتیجه شرطی است که مورد آن نتیجه یکی از اعمال حقوقی باشد مانند آن که ضمن عقد بیع اتومبیل به مبلغ ۵۰٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال، فروشنده با خریدار شرط کند که کتاب خطی خریدار مال فروشنده شود. در این مثال به طوری که ملاحظه میشود انتقال ملکیت کتاب خطی خریدار به فروشنده که نتیجه و اثر عقد هبه است ضمن معامله اتومبیل شرط شده است.
شرط فعل، شرط فعل عبارت است از این که انجام یا ترک فعلی بر یکی از دو طرف معامله شرط شود مانند آن که ضمن عقد بیع ،خانه فروشنده با خریدار شرط کند که نقشه ای برای ساختمان زمین فروشنده طرح کند.
جهت تهیه این کتاب ارزشمند و کاربردی با شماره زیر تماس بگیرید.
مجید کیوان پور : 09129374020