فصل چهارم: چگونه باید سرمایۀ کسب و کارم را تامین کنم؟ - بخش سوم

بعد از گذشت پانزده سال از آشنایی با اسطوره پرتلاش زندگی شخصی ام استاد (برایان ترسی) و پس از گذراندن دوران بسیاری زیبایی از زندگی کاری و شخصی و پیشرفتی که به نظر شخصی خود و اطرافیان قابل توجه بوده است بر آن شدم تا همچون گذشته اثر دیگری از جناب (برایان تریسی) را ترجمه کنم. امروز اهمیت شروع و راه اندازی یک کسب و کار برای هموطنانم در ایران بسیار جدی ست در کنار آن باید توجه داشت که هر کدام از ما برای ایجاد آن احتیاج به آگاهی و دانش داریم طی سالهایی که شاگردی بسیاری از اساتید ایرانی و فرنگی را در کارنامه ی خود داشتم تاثیر عمیقی را که نوع نگاه و نگرش این بزرگواران بر من و سایر دانش آموختگان گذاشته است، به شکل ملموسی درک کرده ام.

آن ها موضوع مشابهی را در دهه ی نود امتحان کردند و بیش ترشان شکست خوردند. شریک تجاری امروز من رئیس یکی از این شرکت های پیش درآمد بود و آنها ششصد نفر پرسنل داشتند. ششصد کارمندی که دوازده چهارده و حتی شانزده ساعت در روز را با تعصب کار می کردند. در تمام طول هفته زود می آمدند و تا دیروقت سر کار می ماندند. آنها صدها میلیون دلار هزینه کردند و چندین ساختمان اداری خریدند ولی قبل از سروسامان گرفتن اوضاع همه چیز را از دست دادند و هرگز فروشی نداشتند. این موضوع به این خاطر اتفاق افتاد که آنها از سختی جواب دادن به این چهار سوال خبر نداشتند میزان ورودی میزان خروجی با چه سرعتی با چه درصد اطمینانی؟

این سوال ها بارها و بارها در فروش کسب و کار به کسب و کار فروش سازمان به سازمان و تمام امور مربوط به سرمایه گذاری و توسعه با رشد مطرح می شوند. اگر تمایل دارید کسی پول خود را در کسب و کار شما سرمایه گذاری کند باید این سوالها را بپرسید میخواهید چه مقدار پول به شما بدهند در مقابل چه چیزی عاید آنها خواهد شد. آنها در چه زمانی به این پول دست پیدا خواهند کرد و چگونه می تواند از این موضوع مطمئن باشند؟

 

مشاهده ومطالعه خلاصه کتب کاربردی

 

میزان ورودی میزان خروجی با چه سرعتی؟ با چه درصد اطمینانی؟ مردم این سوالها را با صدای بلند نمی پرسند ولی به این سوال ها فکر می کنند. حتی اگر بعضی وقت ها در ذهنشان از این موضوع مطمئن نباشند، ولی باید به این سوالها جواب داده شود. اگر جواب شما به این سوالها باعث رضایت شخص کمک کننده ی بالقوه نشود. جوابشان به درخواست تان منفی خواهد بود.

من در حال توسعه ی کاری هستم که ارزشی حدود سیصد و هشتاد میلیون دلار املاک تجاری در منطقه ای با سرعت رشد بسیار بالا در ایالات متحده را در بر می گیرد. من و شرکا به مدت سه با چهار روز نشستیم و در مورد مسائل مختلف بحث کردیم میزان ورودی میزان خروجی؟

آنها گفتند این کار واقعا خوب خواهد بود من گفتم نه این کافی نیست. این حرف باید کاملا واضح مشخص و مکتوب باشد و شما باید ثابتش کنید اعداد دقیق چه هستند؟ نرخ اجاره ی در دسترس چیست؟ تعداد مستاجران آتی این منطقه چقدر است؟ پرداختی شان چقدر خواهد بود؟ پرداخت شان در چه زمانی خواهد بود؟ با چه سرعتی ساکن می شوند؟»

میزان ورودی میزان خروجی با چه سرعتی با چه درصد اطمینانی حالا شرکای من که بعضی از باهوش ترین افراد حوزه ی املاک در ایالات متحده و مستقر در نیویورک هستند با تجربه ای سی تا چهل ساله به این چهار سوال فکر میکنند. ما در هر ایمیل دوم درباره ی این سوال ها حرف می زنیم ما پاسخ به سوال سه را بهبود داده ایم و در حال کار کردن روی سوال دو و بقیه ی موارد هستیم

شما هم باید همین کار را بکنید. پول در کسب و کار عنصر بسیار سختی است. عنصر نرم و ضعیفی نیست هوای در این صورت چه عالی می شد خیلی از افراد از جمله من و شما با سرمایه گذاری روی چیزهای غیر محتمل پول زیادی را از دست داده ایم حالا دیگر این کار را نمی کنیم اگر برای سرمایه گذاری روی چیزهای غیر محتمل وسوسه شویم دوستان همسر و شرکای تجاری به ما نهیب می زنند و مانع این کار میشوند. آنها سوالهای سختی از ما خواهند پرسید آنها سرد و بی احساس هستند و ما هم باید شیوه ی مشابهی را برای سرمایه گذاری در پیش بگیریم.

یادتان باشد که من قبلا گفتم همه دنبال سود هستند. همه می خواهند. وضعیت شان را بهبود بدهند. میخواهند پول بیشتری کسب کنند و پول بیشتری داشته باشند. میخواهند از نظر مالی مستقل و در صورت امکان ثروتمند باشند. بنابراین همیشه پول برای ایده ی خوب شما در دسترس است. اگر این ایده را پرورش دهید آنها از راه خواهند رسید مثل فیلم سرزمین رویاها  یکی از معروف ترین ضرب المثل های کسب و کار در آمریکا برای صدوپنجاه سال این بود که گر تله موش بهتری بسازید جهان راهی برای دسترسی به شما خواهد ساخت شاید این موضوع در مورد مراحل اولیه ی کسب و کار در آمریکا صادق بود ولی دیگر به این صورت نیست اگر تله موش بهتری بسازید، باید مسیری را به سمت در خانه ی مشتری خود بسازید و باید برای این کار برنامه ریزی کنید و مجبور خواهید بود به عقب برگردید و بارها و بارها بررسی اش کنید بعضی از بزرگ ترین موفقیتهای سرمایه گذاری در نتیجه ی چندین نوبت برگشت به عقب به صورت هفته به هفته ماه به ماه و سال به سال به وجود آمده اند. شاید متقاعد کردن بانک سرمایه داره دوست یا حتی سرمایه گذار فرشته مدتها طول بکشد و در نتیجه بازگشت به عقب ارزش امتحان کردن را دارد.

 

مشاهده سریع آگهی های ملکی محله محمودیه تهران

 

در ضمن سرمایه گذاران فرشته یکی از محبوب ترین سرمایه گذاران هستند. این ها افرادی هستند که درآمد زیادی در کسب و کار به دست آورده اند. آنها میخواهند درآمد بیشتری داشته باشند، ولی نمی خواهند. شخصا کسب و کار جدیدی را شروع کنند بنابراین در شرکت های جدید و اینده دار سرمایه گذاری میکنند. آنها نه تنها به حقوق سهام داران دست پیدا می کنند بلکه تخصص خود را هم به کار تزریق می کنند. این افراد پول زیادی برای شروع و ایجاد یک یا چند کسب و کار دارند. بنابراین در ازای استفاده ی شما از مهارت و توانایی آنها مبلغ مشخصی را می پردازند. أنها منبع خوبی هستند.

نویسنده ای به نام دبلیو کلمنت استون» گفته است که اگر نتوانید پول را پس انداز کنید بذر بزرگی و جاه و منزلت در شما موجود نیست. شما باید در ستین پایین قادر باشید که از خود گذشتگی تادیب نفس و تسلط بر خود را تمرین کنید باید مخارج تان را محدود کنید باید پس انداز کند.

اگر نتوانید پول پس انداز کنید و مجبور شوید از کسی درخواست کمک کنید و بگوید «من این ایده را دارم ولی پولی ندارم، سرمایه دار بالقوه با نصف مغز هم پولی به شما نخواهد داد چون شما نشان داده اید که  دقیقا مثل کودکی هستید که با پول توجیبی خود به بیرون می رود و آب نبات می خرد و توانایی مدیریت پولش را ندارد.

من این موضوع را در مورد میلیونرهای خود ساخته یاد گرفتم آنها ماشین های جدید نمی خرند چرا؟ چون اگر ماشین با کیفیت کار کرده ای بخرید و مابقی پولش را در کسب و کار با املاک سرمایه گذاری می کنید. این سرمایه میتواند رشد کند. بنابراین آنها اتومبیل های جدید خرند. وسایل کار کرده می خرند.

مردم موقع شروع کسب و کارهای جدید و من هم تک تک این اشتباهات را انجام داده ام دفاتر جدیدی اجاره میکنند و مبلمان جدیدی می خرند. آن ها تکنولوژی ها تجهیزات اطلاعات و کامپیوترهای جدیدی می خرند. ولی افراد موفق از وسایل کار کرده استفاده میکنند یا آنها را قرض می گیرند یا اجاره و کرایه میکنند آنها به کم کردن هزینه های شان ادامه میدهند و در نتیجه نشان میدهند که قادر به مالکیت پول هستند.

سال ها پیش رییسم از من خواست تا کسب و کار جدیدی راه بیندازم و آن را مدیریت کنم او کارآفرین است؛ صاحب دویست شرکت و در آن زمان کسب و کار جدیدی را ایجاد کرده بود. بعد رو به من کرد و گفت «نظرت در مورد این کسب و کار چیست؟»

گفتم «بگذارید کمی تحقیق بکنم و این کار را انجام دادم. در حدود دو هفته با برنامه ای کامل و دقیق مبنی بر مناسب بودن این کسب و کار پیش او برگشتم این کسب و کار پتانسیل بسیار خوبی داشت گفت «بسیار خب من تو را مسوول آن خواهم کرد و درصدی از سودش را به تو می دهم.

 

 مشاهده کتاب‌‌ های دیگر حوزه موفقیت

 

این کار را کرد و من در این حوزه مشغول به کار شدم چیزی در مورد این کسب و کار نمی دانستم واردات و توزیع روزانه دوازده تا پانزده ساعت کار می کردم. زیر چشمان من برای دو تا سه سال سیاه بود چون هر هفت روز هفته را کار می کردم تا این کار را با موفقیت انجام دهم و سرانجام به این هدف رسیدم.

مجبور بودم تا یک انبار توزیع و چند دفتر داشته باشم. بنابراین انباری بازسازی شده در یکی از بخشهای قدیمی شهر را پیدا کردم این دفاتر  را اجاره کردم و بعد به دو حراج رفتم که در آنجا میلمان، صندلی فقه بندی و موارد تجاری مشابه به فروش گذاشته شده بودند. تمام این وسایل کار کرده را خریدم این کار از نظر من منطقی به نظر می رسید. اگر وسایل تو میخرید این هزینه میتواند دو سه یا چهار برابر بیش تر از خرید وسایل کارکرده در حراجی شرکتهای ورشکسته باشد.

بعد از گذشت حدود شش یا هشت ماه شرکت در حال کار و فعالیت بود و به فروش و سوددهی رسید رییس در شهری دور زندگی می کرد. برای اولین بار به آنجا آمد تا کسب و کار را بررسی کند؛ در آن جا دوری زد و کارمندان و دفاترمان را دید دفاتر خیلی کوچکی داشتیم

گفت برای من خیلی عجیب است که تو در تمام کارهای صورت گرفته تا این حد کم خرج بوده ای من یاد گرفته ام که هزینه ی ناچیز به معنای سود بالاست بدون شنیدن سخنانش به صورت خودکار دنبال هر روش قابل تصور برای پس انداز پول بودم در کسب و کارهای خود از طرف افرادی احاطه شده بود که با خرید ماشینها مسلمان و دفاتر جدید پول را به هدر می دادند در حالی که من ارزان ارزان و ارزان بودم و متوجه شدم که شرکت در طی بیست و چهار ماه به سود بیست و پنج میلیون دلاری رسیده است. این یکی از سودآورترین بخشهای شرکت های جهانی او بود. نارضایتی بقیه ی افراد در شرکتهای دیگر باورنکردنی بود ولی من همچنان به دو چیز توجه داشتم پایین نگه داشتن هزینه ها و تمرکز روی فروش و انجام ندادن کاری به جز فروش فروش و فروش

این فرمول فوق العاده بود و من آن را در دهه ی چهارم زندگی ام یاد گرفتم این موضوع تمام درهای موجود را برای من باز کرد. رئیس من فرصت یک کسب و کار دیگری را در اختیارم قرار داد تا شرکت دیگری راه بیندازم و آن را از نو بسازم و در ادامه نوبت به شرکت دیگری رسید و به زودی من سه بخش از این شرکت چند ملیتی را اداره می کردم هر بخش سودآور بود؛ چرا؟ به خاطر تمرکز روی یک تکه ی بسیار ساده هزینه را پایین نگه دارید و روی فروش تمرکز داشته باشید

این یکی از مهم ترین اصول زندگی ست اگر نشان دهید که می توانید عملکرد خوبی در فرصتهای کوچک داشته باشید هر دری به روی شما باز خواهد شد ولی اگر نتوانید این موضوع را ثابت کنید، نتوانید به نتیجه برسید و نتوانید در سطح کوچک به سوددهی برسید، تمام درها همچنان بسته خواهند ماند هیچ اتفاقی نخواهد افتاد و شما همچنان به کار برای دریافت دستمزد ادامه خواهید داد.

 

 

مشاهده جزئیات وخرید کتاب خلق یک کسب وکار ثروت ساز

 

جهت تهیه این کتاب ارزشمند و کاربردی با شماره زیر تماس بگیرید.

مجید کیوان پور : 09129374020

 

مطالعه بخش قبلی این فصل کتاب