کتاب جذاب و پربار "علم پول درآوردن" اثر استاد برایان تریسی که توسط شاگرد مستقیم ایشان جناب دکتر مهدی نشاط به فارسی درآمده است، یکی از پربار ترین کتاب های حوزه موفقیت می باشد.
علم پول و شادکامی
شرح اجمالی ما بدون بحث درباره ی موضوع بحث برانگیز پول و شاد کامی کامل نمی شود. هر چه نباشد کسب درآمد زیاد و خلق ثروت زیاد به چه درد میخورد اگر ما انسانها را خوشحال و راضی نکند؟ در این بخش «برایان درباره ی بعضی از پژوهشهای ضد شهودی درباره ی این موضوع بحث خواهد کرد. در ضمن به ما می گوید چطور مطمئن شویم شادکامی شخصی مان به سرعت پرشدن حساب بانکی مان افزایش پیدا می کند.
»دن
«برایان» بیا با شرح ارتباط پول و شاد کامی شروع کنیم. اول آخرین پژوهش ها را به بحث میگذاریم که نشان میدهند پول بیش تر شاد کامی بیشتری برای طبقه ی متوسط فراهم می کند، یعنی به طور میانگین سالی پنجاه هزار دلار برای یک خانوار بالاتر از این نقطه پول مازاد ارتباطی با افزایش شاد کامی ندارد نظر شما درباره ی این آمار چیست؟ آیا با تجربه ی خودتان به عنوان کسی که درآمد بسیار پایینی داشت و به ثروت هنگفتی رسید، همسوست؟
برایان»
در رابطه با این که چطور مردم خودشان را با دیگران مقایسه می کنند. کشف بزرگی صورت گرفته است. کسی فقیر با ثروتمند نیست، مگر در مقایسه با سایر اعضای جامعه
لئون فستینگر از هاروارد این موضوع را «نظریه ی مقایسه ی اجتماعی می نامد. نگاهی به اطرافیانمان می اندازیم و خودمان را با آنها مقایسه می کنیم پژوهشگران آزمایشی را اجرا کردند و به طور انتخابی بول زیادی را به افراد جامعه ی روستایی کوچک و فقیری دادند. حالا ثروتمندتر از همسایگان شان بودند و باعث شد همسایه ها حسود و کینه توز شوند. کسانی که همیشه در همان سطح بودند به ناگاه پول بیشتری داشتند. و می تواستند چیزهای بهتری بخرند و استاندارد زندگی شان را کمی بالاتر ببرند. این ماجرا دیگران را عصبانی کرد ولی با گذشت زمان این عصبانیت فروکش کرد و احساسات به حالت خنثی برگشت
در ضمن پژوهشگران متوجه شدند وقتی مردم پول بیشتری به دست می آورند خودشان را با بالادستان مقایسه میکنند. به یاد می آورم در دهه ی شصت میلادی وقتی تازه شروع به کار کرده بودم، هدف اصلی ام رسیدن به صدهزار دلار بود. اگر صدهزار دلار به دست می آوردم که البته در آن زمان ارزش خیلی بیشتری داشت فکر میکردم واقعا موفق شده ام. بعد کسانی را ملاقات کردم که ارزش دارایی شان به طرز قابل توجهی بیش تر بود وارد فروش سرمایه گذاری شدم، مردم صدهزار دلار دویست و پنجاه هزار دلار با من سرمایه گذاری می کردند و وجوه سرمایه گذاری میلیون ها دلار می ارزید.
بعد از کسانی باخبر شدم که در خانه های چند میلیون دلاری زندگی می کردند و درآمدهای میلیون دلاری داشتند. بنابراین با گذشت زمان، به طور نا خود آگاه استانداردهای زندگی را برای خودم افزایش دادم و آرمان هایم را بزرگ تر کردم نگاهم بهکسانی بود که بیشتر از من درآمد داشتند. شما دنبال کسانی میگردید که لااقل یکی دو قدم جلوتر از شما باشند. خودتان را با آنها مقایسه میکنید و ناراضی میشوید ولی من به افرادی مثل وارن بافت» که میلیاردها دلار درآمد داشت، نگاه نمی کردم
بنابراین ما خودمان را با بالاتر از خودمان مقایسه می کنیم. وقتی افراد به اولین میلیون دلار میرسند خوشحال اند؛ ولی بعد به تدریج به دومیلیون دلار فکر میکنند به کسانی نگاه میکنند که دو میلیون دلار دارند. وقتی به دومیلیون دلار می رسند به کسانی نگاه می کنند. که پنج میلیون دلار دارند وقتی به پنج میلیون دلار رسیدند، به کسانی که دارایی ده میلیون دلاری دارند نگاه میکنند و بعد چشم شان به کسانی ست که بیست میلیون دلار دارند.
مردم همیشه تلاش میکنند به سطوح بالاتر برسند و این واقعا ویژگی سالمی ست. من به آن میگویم نارضایتی مطلوب، چون تلاش می کنید. روان شناسان متوجه شده اند سطح شادی یا رضایت شما نسبت مستقیم دارد با جایی که فکر میکردید در این مرحله از زندگی باید آن جا باشید یا انتظار داشتید که باشید.
جالب توجه است که یکی از بالاترین سطوح خودکشی بین سنین چهل و هشت و پنجاه و دو سالگی عمدتا در بین مردان صورت می گیرد. دلیلش این است که آنها متوجه میشوند هرگز به اهداف مالی بزرگشان نخواهند رسید. قرار نیست میلیونر شوند. قرار نیست مالک شرکت شوند. قرار نیست رئیس شرکتها شوند دلیلش هر چه باشد. متوجه میشوند آرزوهایشان بر باد رفته است و یک روز به خانه می روند و به دلیل ناامیدی زیاد به خودشان شلیک می کنند. آنها سال ها خودشان را فریب داده اند و باور کرده اند معجزه ای رخ خواهد داد و ناگاه آن جهش کوانتومی را خواهند داشت.
این فلسفه ی باست بخت آزمایی ست میتوانم در طول عمرم اشتباه کنم، ولی یک بلیت بخت آزمایی مرا از کارنکردن در کل عمرم، ارتقادادن مهارت هایم زود ترک نکردن محل کارم و انجام ندادن درست شغلم نجات خواهد داد یک جوری نجات پیدا می کنم
چیزی که در لاس وگاس جریان دارد همین است. حیرت انگیز است. تعداد فقرایی که به لاس وگاس میروند و پول خوار و بارشان را قمار میکنند به این امید که کارت ها به گونه ای ردیف شوند و چرخ رولت بچرخد دستگاه های اسلات پول را بیرون بریزند و آنها بتوانند سالها و سالها تنبلی را جبران کنند
نکته ی دیگری که باید به یاد داشت این است که پول خوشحال تان نمی کند. چیزی که خوشحال تان میکند احساس ناشی از موفقیت در کاری است که انجام میدهید که توانسته اید این نوع پول را به دست آورید که توانسته اید به این خوبی خانواده تان را تامین کنید. احساس استفاده ی هر چه بیشتر از ظرفیت تان است که در این جا قابل اندازه گیری است. در واقع میتوانید معیار دلار را ببینید.
ثروتمندان خواهد گفت تا نقطه ی مشخصی پول فقط معیاری از توانایی شما برای پوشش دادن هزینه های زندگی و چیزهایی شنبه به آن است. برایش کوشش زیادی میکنید ولی بعد از رسیدن به آن نقطه سعی می کنید با پرداختن مالیات هر چه کمتر محفاظت از آن حفظ آن و ارزیابی بایسته مقدار هر چه بیشتری از آن را نگه دارید. ولی موضوع خود پول نیست بلکه فقط یک معیار است.
مطمئن باشید وارن بافت برای پول کار نمی کند. او برای لذتی که از این کار میبرد کار میکند پول فقط معیاری از شیوه ی عملکرد اوست. اگر مشاور سرمایه گذاری باشید، این معیار خیلی خوبی است شیوه ی عملکرد شما برای مشتریان چون نشان میدهد عملکردتان برای خودتان چگونه است.
پس پول معیار میشود و ما خودمان را با این معیار قضاوت می کنیم.
»دن«
به تجربه ی شما بزرگ ترین سوء برداشت اکثر مردم درباره ی پول و ثروت و ارتباط این دو با شادکامی چیست؟
«برایان»
یک بار آبراهام لینکلن گفت انسان تا جایی احساس شادی می کند. که ذهنش را شاد نگه دارد همه ی افراد سطح مشخصی از شادکامی دارند. تقریبا مثل ترموستاتی است که در آن سطح تنظیم می شود و آنها دانم به سطح شاد کامی بر می گردند.
اگر کسی برنده ی بلیت بخت آزمایی شود ممکن است شادکامی اش در دوره ای به اوج برسدولی بعد به جای قبلی بر می گردد. اکثر کسانی که در بلیت های بخت آزمایی سرمایه گذاری میکنند از زندگی شان خشنود نیستند. بنابراین در بلیتهای بخت آزمایی سرمایه گذاری می کنند و برنده می شوند و برای مدتی به خاطر این پول به وجد می آیند. دو سالی آن پول را از کف می دهند و بعد مثل قبل احساس فلاکت می کنند. این پول زندگی شان را تغییر نمی دهد.
دیگران خیلی خوشحال خواهند شد و بعد فرض کنید دو پایشان را در تصادفی از دست میدهند. از دست دادن دو پا و نشستن روی صندلی چرخ دار برای همه ی عمر به آنها ضربه خواهد زد. ولی بعد از شش تا دوازده ماه تقریبا به اندازه ی قبل از تصادف دوباره خوشحال و بشاش می شوند. به نظر من مردم وضعیت خوشحالی خودکاری دارند که دائم به آن بر می گردند.
هدف کار کردن روی خودتان و بالا بردن آن سطح است تا اکثر اوقات عموما خوشحال باشید. این وضعیت مستلزم هدف سختکوشی مهارت داشتن در کاری که میکنید روابط خوب سلامتی و کلی چیزهای دیگر است.
این تصمیمی است که شما میگیرید و ارتباط زیادی با تربیت شما و سطح عزت نفس و خود انگاره تان دارد. ارتباط زیادی با چیزهای زیادی دارد. که در کوتاه مدت قابل کنترل نیستند ولی در بلند مدت قابل کنترل اند. می توانید کاری برای شخصیت تان انجام دهید میتوانید اعتماد به نفس و عزت نفس تان را بالا ببرید.
ولی به طور کلی مردم در سطح مشخصی از شادکامی قرار دارند. من چهار فرزندم را می بینم آنها بدون انتقاد گرایی با عزت نفس بالا، کلی تحسین و تشویق و تایید دائمی از سوی پدرومادر بزرگ شده اند و هر وقت آنها را ببینید خوشحال اند. هر زمان هرجا تحت هر شرایطی فارغ از میزان استرسی که تحمل میکنند عموما شاد و خوش بین و بشاش هستند که نشان میدهد نوع تربیت بچه ها واقعا باعث تفاوت می شود.
حالا اگر مردم استاندارد مشخصی برای زندگی داشته باشند که به آن عادت کرده باشند و درآمدشان کمتر شود و نتوانند از عهده ی مخارج آن استاندارد برآیند این موضوع واقعا ناراحت شان میکند. فرق بین جایی که احساس می کنند باید باشند و جایی که هستند واقعا باعث عصبانیت و سرخوردگی آن ها می شود.
"Home Buying For Dummies" اثر Eric Tyson و Ray Brown: این کتاب یه راهنمای جامع و خودمونی برای خرید خونه ست که به زبون ساده و با مثال های کاربردی نوشته شده.
مهارتهای کاربردی مدیریت جلسات عبارت است از:
۱ فراخوان شرکت کنندگان
آماده سازی مکانی و زمینه سازی فکری برای جلسات
راهکارهای پیشنهادی جهت افزایش بهره وری جلسات
۴ برنامه ریزی ها
تعیین و تبیین مقررات
اقدامات ضروری قبل از شروع جلسه الفه اقداماتی که توسط رئیس با مدیر جلسه باید صورت پذیرد:
ا هدفها باید تعیین تعریف و تشریح شوند.
اعضای مؤثر جلسه انتخاب شود.
با شرکت کنندگان جلسه مقدمتاً تماس بگیرید
آیا مجری نقش خود را با وضوح کامل برای شرکت کنندگان در جلسه توضیح می داد؟
آیا مجری به افراد شرکت کننده اجازه تجدید نظر بر روی صورتجلسه را می داد؟
آیا مجری در زمینه متمرکز نمودن گروه برای بحث حول یک م
یادگیری روان سازی و آسان سازی جلسه مانند بازی است. شما میتوانید قواعد آن را به سرعت یاد بگیرید و شروع به بازی کنید. اما برای مجری خوب بودن نیاز به تمرینات قابل توجهی است. باید گفت که صرفاً یک راه برای
شما می توانید کارهای زیر را در بین دو جلسه انجام دهید تا از تشکیل گروه فکری جلوگیری نمایید: شیوه نخست افراد را تشویق کنید که بین جلسات با دیگر افراد بخش و سازمان خود مشورت نمایند.
به خصوص وقتی که موض
اکنون میدانیم که برای استفاده از اطلاعات و یا شنیدن یک گزارش جلسه، باید هدف مشخصی داشته باشید. بنابراین باید بدانید که مقصود شما از جلسه چیست؟ انواع مختلف جلسات نیاز به نقش ها و روشهای مختلف دارد. برخ
مهارتهای مدیریت زمان جلسه
۱ در همان ابتدای جلسه مدت زمان آن را تعیین و به شرکت کنندگان اعلام کنید.
۲ بهتر است قبل از وقت ناهار جلسه برگزار شود در این صورت احتمال این که جلسه به موقع خاتمه یابد بیشتر
۱ گروه های متجانس افرادی که با نقطه نظرات یکسان در جلسات تصمیم گیری و حل مسئله شرکت می کنند.
گروه غیر متجانس افرادی که با نقطه نظرات مختلفی در جلسات تصمیم گیری و حل مسئله حضور می یابند. در این صورت ن
در این مبحث مطالبی کاملاً کاربردی برای مدیران و صاحبان دفاتر مشاورین املاک آورده شده است. هدف از ارائه این مطلب آشنایی مدیران با انواع جلسات مهارتهای اداره جلسات، مهارت های مدیریت زمان در جلسات آشنایی
را در ۱۳۱۷ در کشور را سال تأسیس آن به شمار آوریم و برخورداری از قانون نظام صنفی (۱۳۵۲) و اجتماعی (یعنی با اعتبار اجتماعی حداکثر ۴ درصد قرار دارد و با گذشت این همه سال هنوز عملکرد سنتی و قدیمی را رها ن
مدیران باید به مهارت و هنر مصاحبه و گزینش مناسب ترین همکاران سازمانی مسلط باشند. این مهارت ها در این مبحث به صورت خیلی ساده و قابل فهم طرح میشود باشد که راه گشای سبک مدیریتی مدیران دفاتر مشاورین املاک