کتاب جذاب و پربار "علم پول درآوردن" اثر استاد برایان تریسی که توسط شاگرد مستقیم ایشان جناب دکتر مهدی نشاط به فارسی درآمده است، یکی از پربار ترین کتاب های حوزه موفقیت می باشد.
پول چیست؟
در همه ی رشته های علمی، برای این که مطمئن شویم درباره ی موضوع مورد بحث؛ و قواعد زمینه ای آزمودن هرگونه نظریه ای درباره ی آن، اتفاق نظر داریم، باید اصطاحات آن رشته را تعریف کنیم. در این جلسه،”برایان” برای تعریف اصطاحات مربوط به پول کمکمان خواهد کرد.شاید بعضی از پاسخهایش متعجبتان کند.
“دن:”
“برایان” اجازه بده توضیح دهیم منظورمان از علم پول چیست و چگونه درباره ی پول مطالعه کرده اند. بهتر است ببینیم این مطالعات چطور قوانین قابل اتکا و منسجمی درباره ی شیوه ی به دست آوردن یا خلق پول تولید کرده اند و چرا این قوانین با خیلی از نظریه های تمثیلی یا فرضی موجود جور درنمی آیند.
“برایان:”
اگر میخواهید به عمق مساله بپردازید، با قانون اول، “قانون مبادله” شروع کنید. این قانون میگوید پول وسیلهای برای تبادل کالاها و خدمات است. مردم نیروی کارشان را در تولید کالاها و خدمات در ازای کالاها و خدمات دیگران مبادله می کنند. پول وسیله ی مبادله ی نیروی کار است. قبل از اختراع پول، مردم از معامله ی پایاپای استفاده می کردند. قدمت این نوع معامله به صدهزار سال پیش برمی گردد که در آن زمان، مردم سنگ چخماق یا دیگی را می ساختند و آن را با فرش یا پوست مبادله می کردند. در معامله ی پایاپای، افراد، بدون واسطه ی پول، کالاها و خدمات را مستقیم با کالاها و خدمات مبادله می کنند. بعد از آن، تمدن پیشرفت کرد و معامله ی پایاپای خیلی دست و پا گیر شد. مردم پی بردند که می توانند کالاها و خدماتشان را به واسطه ی اقلامی مثل طلا، نقره، سکه، صدف و وامپوم (مهره های تزیینی) در آمریکای کهن یا هر چیزی که نادر و ارزشمند باشد، مبادله کنند. حالا مردم سکه یا اشیای ارزشمندی داشتند که می توانستند آنها را با مرغ یا بز یا هر چیز دیگری مبادله کنند. در نتیجه، کل فرآیند مبادله کارآمدتر شد.
این آغاز تاریخ پول بود که هنوز هم چیستی پول را تعیین می کند، آن هم با این که بسیاری از مردم سردرگمی زیادی درباره ی پول دارند. این موضوع کل فرآیند مبادله را کارآمدتر می کند. امروز، ما کار می کنیم و کارمان را با پول مبادله می کنیم و بعد، برای خرید محصولات کار دیگران، از آن استفاده می کنیم. اساسا پول واسطه ای است که به وسیله ی آن کار خودمان را با کار دیگران مبادله می کنیم. نخستین برداشت ما از قانون مبادله این است که پول یکی از معیارهای ارزشی است که ما برای کالاها و خدمات قائل می شویم. تنها معیاری که ارزش چیزی را تعیین می کند، همان چیزی است که فرد برای خرید آن پرداخت می کند. کالاها و خدمات به خودی خود ارزشی ندارند؛ ارزش آنها فقط همان چیزیست که افراد مایل اند در ازای آن پرداخت کنند. نمی توانید بگویید محصول یا خدماتتان ارزش خاصی دارند، مگر اینکه کسی واقعا آن ارزش را برای محصولتان به شما پیشنهاد دهد.
کالاها و خدمات جدای از ارزشی که کسی حاضر است برایش بپردازد، هیچ ارزشی ندارند. پس، این ارزش تماما ذهنی است. این موضوع مبنای تفکر مکتب اتریش است که بهترین و روشنگرانه ترین مکتب اقتصاد در تاریخ بشریت است. این مکتب بر افکار، احساسات، نگرش ها و نظرات خریدار احتمالی در لحظه ی تصمیم گیری برای خرید مبتنی است. برداشت دوم از قانون مبادله این است که کار شما عاملی برای تولید است، در واقع هزینه ای است که دیگران برای کار شما پرداخت می کنند. این برداشت تقریبا همه ی استدلال های اقتصادی درباره ی دستمزد ساعتی پانزده دلار یا غیر از آن را رد می کند. یکی از اسامی انسان هومو- اکونومیکوس است. این یعنی ما همیشه مقتصدانه عمل می کنیم و می کوشیم با کمترین مبلغ، بیشترین مقدار را به دست آوریم. این یکی از ویژگیهای ژنتیکی ما است و در دی ا ِن اِی ما نهادینه شده است. در کل تاریخ بشریت، هیچ گاه جز این نبوده است. اگر ممکن باشد که کمتر پرداخت کنیم، هرگز بیشتر پرداخت نخواهیم کرد. همه ی ما تمایل داریم که عرق جبینمان را منحصر به فرد بدانیم؛ چون به شدت شخصی است، از درون ما سرچشمه می گیرد و تجلی کیستی فردی ماست. در حقیقت، یک موضوع بسیار عاطفی است؛ چون نتیجه ی زندگی ماست. ولی از نظر دیگران، کار و زحمت ما فقط هزینه ای است که آنها پرداخت می کنند. ما در جایگاه مصرف کننده، کارفرما یا مشتریان باهوش، فارغ از اینکه کار و زحمت چه کسی را قیمت گذاری می کنیم، بیشترین مقدار را با کمترین قیمت می خواهیم. به همین دلیل است که شرکت ها محصولاتشان را در چین، تایوان، ویتنام یا اندونزی تولید می کنند؛ چون برای مشتری آمریکایی مهم نیست که محصول از کجا آمده باشد. او فقط به خریدن محصول با پایین ترین قیمت اهمیت می دهد. مردم درباره ی مشاغل برون مرزی و انتقال مشاغل به خارج از کشور و از این قبیل صحبت می کنند. ولی این مشتریان هستند که تقاضای انتقال این مشاغل را به کشورهای دیگر دارند، نه شرکتها؛ چون محصولات و خدمات با قیمت کمتری تولید می شوند. تقریبا تمام محصولات اپل در چین تولید می شوند. چرا؟ چون هزینه ی تولید آنها در کشورهای توسعه یافته سه چهار برابر قیمت تمام شده ی آن در چین است و مشتریان کشورهای توسعه یافته چنین مبلغی را پرداخت نمی کنند. آنها به طور غیرمستقیم، از شرکت ها تقاضا می کنند مشاغل را به بیرون از مرزها انتقال دهند تا بتوانند با کمترین مبلغ، بیشترین مقدار را بخرند. به همین دلیل است که شما نمی توانید با اعتراض و تقاضای افزایش حقوق و... یک ارزش عینی برای کارتان تعیین کنید. در یک بازار رقابتی، تنها عاملی که دستمزد دریافتی شما و ارزشتان را از نظر مالی تعیین می کند، ارزشی است که دیگران حاضرند برای کارتان پرداخت کنند. بعدا درباره ی نود و نه درصد در مقابل یک درصد و از این قبیل موضوعات حرف می زنیم.
برداشت سوم از این قانون می گوید مقدار پولی که به دست می آورید، معیار ارزشی است که دیگران برای مشارکت شما قائل می شوند. در واقع، این مشتریان بازار هستند که ارزش ما را تعیین می کنند. مشتریان شرکت هایی که برای آنها کار می کنیم، قیمت محصولات یا خدماتی را تعیین می کنند که ما در تولیدشان سهم و مشارکت داریم. این عاملی است که تعیین می کند چقدر به ما پرداخت خواهد شد. هیچ نوع مبلغ عینی وجود ندارد که قابل پرداخت به ما باشد. مبلغی که دریافت می کنید، با کیفیت و کمیت مشارکتتان در مقایسه با مشارکت دیگران به اضافه ی ارزشی که دیگران برای مشارکت شما قائل می شوند، رابطه ی مستقیم دارد. همیشه میگفتم شما هر روز با تک تک افراد شرکتتان در حال رقابت هستید. افراد وقتی این جمله را می شنوند، واقعا ترش می کنند و می گویند، “ما رقابت نمیکنیم، بلکه همگی در نقش اعضای تیم با هم کار میکنیم.” واقعیت این است کسی که حقوق شما را تعیین می کند، دستمزد شما را در مقایسه با دستمزد دیگران تعیین خواهد کرد. به همین دلیل است که اکثر شرکت ها قانونی دارند که به شما اجازه نمی دهد درباره ی دریافتیتان با دیگران بحث کنید، چون شرکت ارزش شما را نسبت به سایر کارمندان تعیین می کند. برداشت چهارم از قانون مبادله این است که پول، معلول است، نه علت. کار یا سهم شما در ارزش محصول یا خدمات علت است و دستمزد، حقوق یا درآمد دریافتیتان، معلول. اگر می خواهید معلول را بیشتر کنید، باید علت را افزایش دهید. همانطور که “ارل نایتینگل” سالها پیش نوشته است، قانون علت و معلول مبنای زندگی بشر، علوم، تکنولوژیها، ریاضیات و پول است.
"Home Buying For Dummies" اثر Eric Tyson و Ray Brown: این کتاب یه راهنمای جامع و خودمونی برای خرید خونه ست که به زبون ساده و با مثال های کاربردی نوشته شده.
مهارتهای کاربردی مدیریت جلسات عبارت است از:
۱ فراخوان شرکت کنندگان
آماده سازی مکانی و زمینه سازی فکری برای جلسات
راهکارهای پیشنهادی جهت افزایش بهره وری جلسات
۴ برنامه ریزی ها
تعیین و تبیین مقررات
اقدامات ضروری قبل از شروع جلسه الفه اقداماتی که توسط رئیس با مدیر جلسه باید صورت پذیرد:
ا هدفها باید تعیین تعریف و تشریح شوند.
اعضای مؤثر جلسه انتخاب شود.
با شرکت کنندگان جلسه مقدمتاً تماس بگیرید
آیا مجری نقش خود را با وضوح کامل برای شرکت کنندگان در جلسه توضیح می داد؟
آیا مجری به افراد شرکت کننده اجازه تجدید نظر بر روی صورتجلسه را می داد؟
آیا مجری در زمینه متمرکز نمودن گروه برای بحث حول یک م
یادگیری روان سازی و آسان سازی جلسه مانند بازی است. شما میتوانید قواعد آن را به سرعت یاد بگیرید و شروع به بازی کنید. اما برای مجری خوب بودن نیاز به تمرینات قابل توجهی است. باید گفت که صرفاً یک راه برای
شما می توانید کارهای زیر را در بین دو جلسه انجام دهید تا از تشکیل گروه فکری جلوگیری نمایید: شیوه نخست افراد را تشویق کنید که بین جلسات با دیگر افراد بخش و سازمان خود مشورت نمایند.
به خصوص وقتی که موض
اکنون میدانیم که برای استفاده از اطلاعات و یا شنیدن یک گزارش جلسه، باید هدف مشخصی داشته باشید. بنابراین باید بدانید که مقصود شما از جلسه چیست؟ انواع مختلف جلسات نیاز به نقش ها و روشهای مختلف دارد. برخ
مهارتهای مدیریت زمان جلسه
۱ در همان ابتدای جلسه مدت زمان آن را تعیین و به شرکت کنندگان اعلام کنید.
۲ بهتر است قبل از وقت ناهار جلسه برگزار شود در این صورت احتمال این که جلسه به موقع خاتمه یابد بیشتر
۱ گروه های متجانس افرادی که با نقطه نظرات یکسان در جلسات تصمیم گیری و حل مسئله شرکت می کنند.
گروه غیر متجانس افرادی که با نقطه نظرات مختلفی در جلسات تصمیم گیری و حل مسئله حضور می یابند. در این صورت ن
در این مبحث مطالبی کاملاً کاربردی برای مدیران و صاحبان دفاتر مشاورین املاک آورده شده است. هدف از ارائه این مطلب آشنایی مدیران با انواع جلسات مهارتهای اداره جلسات، مهارت های مدیریت زمان در جلسات آشنایی
را در ۱۳۱۷ در کشور را سال تأسیس آن به شمار آوریم و برخورداری از قانون نظام صنفی (۱۳۵۲) و اجتماعی (یعنی با اعتبار اجتماعی حداکثر ۴ درصد قرار دارد و با گذشت این همه سال هنوز عملکرد سنتی و قدیمی را رها ن
مدیران باید به مهارت و هنر مصاحبه و گزینش مناسب ترین همکاران سازمانی مسلط باشند. این مهارت ها در این مبحث به صورت خیلی ساده و قابل فهم طرح میشود باشد که راه گشای سبک مدیریتی مدیران دفاتر مشاورین املاک