کتاب جذاب و پربار "علم پول درآوردن" اثر استاد برایان تریسی که توسط شاگرد مستقیم ایشان جناب دکتر مهدی نشاط به فارسی درآمده است، یکی از پربار ترین کتاب های حوزه موفقیت می باشد.
در واقع، اکثر کسانی که از سهام پول در می آورند، مدتهای مدید است که بازیگران بازار بورس هستند. “وارن بافت” سهمی را می خرد و پنجاه سال آن را نمی فروشد. او معامله گر ارزشی است. هر از گاهی بخشی از دارایی اش را می فروشد، ولی معمولا به دلیل به دست آوردن پول نقد بیشتر برای خرید چیز دیگری که در آن برهه بازده بهتری دارد. امروز درآمد روسای پانصد شرکت برتر از نگاه مجله ی فورچن به طور میانگین سیصد و سه برابر میانگین دستمزد کسانی است که در شرکت های آنها کار می کنند. نکته ی جالب توجه این است که همه ی آنها مثل دوندگان ماراتن، کارشان را از صفر شروع کرده اند. آنها در شروع به کار حرفه ای شان مثل هرکس دیگری بودند. بعضی از آنها تحصیلات خوبی داشتند. تحصیلات بقیه در حد متوسط بود. بعضی از آنها جزو دانشجویان ممتاز بودند و رتبه ی عالی گرفته بودند و بعضی دیگر چنین نمراتی نداشتند. بعضی از آنها از خانواده های خوب و بعضی دیگر از خانواده های فقیر می آمدند. بعضی ها از تبار می فلاور بودند و بقیه جزو مهاجران جدیدی که وقتی کارشان را شروع کردند حتی به زبان ما صحبت نمی کردند. آنها امروز، سیصد و سه برابر بیشتر از دستمزد کارگران معمولی درآمد دارند. درآمدشان حدود 3/10 میلیون دلار در سال است؛ در حالی که افراد معمولی در شرکت آنها پنجاه و دو هزار دلار حقوق می گیرند.
چطور چنین چیزی ممکن است؟ آنها این موضوع را به دقت بررسی و پیگیری کردند و متوجه شدند نوعی استراتژی در این فرآیند وجود دارد. این یکی از بزرگترین پیشرفت ها در زمینه ی پول است. استراتژی مورد نظر این بود که آنها از ابتدای راه اندازی حرفه شان این سوال را از خودشان می پرسیدند: در این نقطه ی زمانی کدام مهارت است که کمکم می کند نقش ارزشمندتری در حرفه ام ایفا کنم؟ احتمالا پیش رییسشان می رفتند و این سوال را از او می پرسیدند و رییس پاسخ میداد، “اگر در بازاریابی، خوانش صورت های مالی، ارائه ی سخنرانی ها، تشکیل تیم یا مذاکره مهارت بالایی داشته باشی، حتما در شغلت هم ارزشمندتر خواهی بود.”
این افراد این توصیه را مثل یک پروژه تنظیم می کردند و برنامه ای، مثل رفتن به دانشکده را برای یادگیری طراحی می کردند. بهترین کتاب ها را می خواندند، به بهترین برنامه های صوتی گوش می دادند (ترجیحا برنامه های صوتی ما)، بهترین دوره های آموزشی را می گذراندند و هر روز، بهترین کارها را برای پرورش این مهارت ها انجام می دادند. بعد از یک ماه، شش ماه یا یک سال، مهارت های لازم را پرورش می دادند، چون همه ی مهارت های کسب و کار قابل یادگیری اند.
عدد جادویی ده ساعت در هفته است. وقتی دوستان آنها مشغول معاشرت و خوشگذرانی بودند، این افراد به طور میانگین، دو ساعت در روز، پنج روز در هفته را صرف ارتقای مهارت هایشان می کردند. این کار مثل نفس کشیدن برایشان طبیعی شده بود. شب به خانه می آمدند، با همسر و فرزندانشان شام می خوردند و پنج روز در هفته، شبی دو ساعت را به مطالعه اختصاص می دادند.
چند روز پیش در هند سخنرانی داشتم. به حضار گفتم، “من با منطقه ی زمانی شما آشنا نیستم، اینجا در هند، هفته ی معمولی چند ساعت دارد؟” همه به من خندیدند. گفتم، “بله، میدانم بیست و چهار ضربدر هفت، صد و شصت و هشت ساعت می شود.” همه جا همینطور است.آیا می توانید ده ساعت در هفته زمان بگذارید تا یکی از ثروتمندترین، پردرآمدترین و محترمت رین افراد صنعت خودتان شوید؟ همه شان گفتند، “بله البته که می توانیم.” پس موضوع اصلا این نیست که ده ساعت از صد و شصت و هشت ساعت را صرف این کار کنیم. مساله فقط اراده و تادیب نفس است.
به علاوه، هر مهارت جدیدی تابع قانون ترکیب است. با هر مهارت جدید می توانید از مهارت های دیگرتان در سطحی بالاتر استفاده کنید. می توانید توانایی پول درآوردن یا توانایی مشارکت کردن را در خود بالا ببرید. می توانید کاری کنید که ارزش بیشتری برایتان قائل شوند، چون نتایج بهتری به دست می آورید. وقتی ارزشمندتر شوید، حقوق بیشتری به شما پرداخت می کنند و سریعتر ترفیع می گیرید.
اثر مرکب به بهمن شباهت دارد. بعد از ده، بیست یا سی سال، در دهه ی چهل و پنجاه زندگیتان هستید و سیصد وسه برابر میانگین دستمزد افرادی را کسب می کنید که از ابتدای شغل اولشان تا به حال هیچ تلاشی برای یادگیری نکرده اند. چرا دستمزد به این زیادی به این افراد پرداخت می شود؟ بعضی ها می گویند، “آنها فقط خوش شانس اند.” ولی این افراد تصمیماتی می گیرند که روی صدها میلیون دلار حتی گاهی میلیاردها دلار تاثیر می گذارد. می توانند تصمیم بگیرند که به یکی از صنایع وارد یا از آن خارج شوند یا یک بخش یا سری کاملی از کارخانجات را بفروشند که شاید تاثیر این تصمیم روی نتیجه ی مالی نهایی، یک میلیارد دلار باشد. چقدر به دست میآورند؟ ده میلیون دلار! کسری از یک درصد از مجموع اثر اقتصادی تصمیماتشان را به دست می آورند. ولی کارشان را به تنهایی در اتاقکی کوچک با یک لپتاپ شروع کردند. حالا کسب وکارهای عظیمی را اداره می کنند و دفاترشان در طبقات فوقانی بهترین ساختمان های اداری واقع است.
همه توانایی انجام این کار را داشتند و هنوز همه میتوانند کاری مشابه انجام دهند.
:”دن”
ممکن است داستان پیشرفت خودت را از فردی با دارایی متوسط تا کسی که ثروت زیادی اندوخته است، تعریف کنی؟
“برایان:”
مردم اغلب می پرسند وقتی کارت را شروع کردی، بزرگترین انگیزه یا رویا یا شور واشتیاقت چه بود؟ پاسخم این است: خوردن. وقتی اولین شغلم را پیدا کردم، می خواستم آنقدری پول درآورم که هرچه می خواهم بخورم. اولین شغلم ظرف شستن بود. من در یک آپارتمان یک خوابه زندگی می کردم که یک اجاق گاز در بالا، یک یخچال در زیر آن، حمامی با دوش ارزان و یک تختخواب داشت. در چنین جایی زندگی می کردم. مدتی با همین وسایل در مکان های مختلف زندگی کردم، چون کارگر بودم و نمی توانستم از عهده ی مخارج بیشتر از این برآیم. یک ماشین قدیمی داشتم و لباسهای کهنه می پوشیدم. روزی هشت تا ده ساعت کار می کردم و فقط به فکر زنده ماندن بودم.
چند تجربه ی خوب هم داشتم. وقتی خیلی جوان بودم، فهمیدم می توانم شغل هایی در محله مان داشته باشم. دوازده ساله بودم و به چمن زنی و هرس کردن علف های حیاط دیگران مشغول بودم. پدر و مادرم بالاخره تشویقم کردند که ماشین چمن زنی بنزینی بخرم و خریدم. مرا به فروشگاه سیرز بردند و ماشین چمن زنی بسیار وحشتناکی را برایم خریدند، چون هیچ چیز درباره ی ماشینه ای چمن زنی نمی دانستند. من این ماشین را در محله هل میدادم و چمن ها را می زدم.
چیزی نگذشت که در این کار مهارت زیادی پیدا کردم و تصمیم گرفتم چمن زن بهتری بخرم. شروع کردم به گشتن در فروشگاه های ماشین چمن زنی و چمن زن های نو و کارکرده شان را بررسی کردم. بالاخره، چمن زن صنعتی کارکرده ای را خریدم که محشر بود. از آن چمن زن هایی که برای زمین های گلف استفاده می شود. خیلی زیبا بود و چمن ها را بعد از زدن به جلو پرتاب می کرد که باعث می شد هیچ ردی روی زمین چمن باقی نماند.
کم کم کارم را بیشتر کردم. مردم مرا به دیگران توصیه می کردند، چون چمن هایشان واقعا زیبا به نظر می رسید. بعد، یک ماشین پرچین زنی خریدم که پیاده روها و گل کاری ها و کارهایی از این قبیل انجام دهم. بعد، یک گاری کوچک خریدم و آن را با خودم به این طرف و آن طرف می بردم. پانزده ساله که شدم، با کشاندن گاری کوچکم به اطراف و زدن چمن های مردم حتی چمن های شهردار شهر، درآمدم بیشتر از درآمد پدرم شد.
اطلاعات خرید و فروش، رهن و اجاره، اجاره روزانه و کوتاهمدت آپارتمان، خانه، ملک، مغازه، مسکن، ویلا، باغ و املاک مسکونی، اداری، تجاری، کشاورزی، صنعتی، خدماتی، آموزشی و ورزشی در شهر چمستان.
اطلاعات و اخ
اطلاعات خرید و فروش، رهن و اجاره، اجاره روزانه و کوتاهمدت آپارتمان، خانه، ملک، مغازه، مسکن، ویلا، باغ و املاک مسکونی، اداری، تجاری، کشاورزی، صنعتی، خدماتی، آموزشی و ورزشی در محله حسین آباد واقع در من
اطلاعات خرید و فروش، رهن و اجاره، اجاره روزانه و کوتاهمدت آپارتمان، خانه، ملک، مغازه، مسکن، ویلا، باغ و املاک مسکونی، اداری، تجاری، کشاورزی، صنعتی، خدماتی، آموزشی و ورزشی در محله تهرانپارس غربی واقع
اطلاعات خرید و فروش، رهن و اجاره، اجاره روزانه و کوتاهمدت آپارتمان، خانه، ملک، مغازه، مسکن، ویلا، باغ و املاک مسکونی، اداری، تجاری، کشاورزی، صنعتی، خدماتی، آموزشی و ورزشی در محله اوقاف واقع در منطقه
اطلاعات خرید و فروش، رهن و اجاره، اجاره روزانه و کوتاهمدت آپارتمان، خانه، ملک، مغازه، مسکن، ویلا، باغ و املاک مسکونی، اداری، تجاری، کشاورزی، صنعتی، خدماتی، آموزشی و ورزشی در محله کاووسیه واقع در منطق
تهران فقط یک شهر نیست، بلکه مجموعهای از جهانهای کوچک است؛ محلههایی که هرکدام شخصیت، ریتم، سطح زندگی و حتی زبان خاص خودشان را دارند. از کوچهباغهای خلوت و ویلایی در شمال شهر تا خیابانهای پررفتوآم
مجموعه شیش دنگ با افتخار از همکاری با جناب آقای بهراد براق جم، چهرهای برجسته و باسابقه در حوزه املاک بابلسر با سه شعبه فعال و تیمی حرفهای، خبر میدهد. ایشان با تجربه و مدیریت قوی، پروژههای ساختمانی
منطقه چیتگر در غرب تهران، که زمانی بیشتر به خاطر جاذبههای تفریحی و گردشگریاش شناخته میشد، در سالهای اخیر به طور فزایندهای به عنوان یکی از قطبهای مهم سلامت و درمان در پایتخت مطرح شده است. این تحو
آسانسورها قلب تپنده ساختمانها هستند؛ تجهیزاتی که هر روز با جابهجایی افراد، بار یا وسایل نقلیه سبک، نقش مهمی در آسایش و عملکرد ساختمانها ایفا میکنند. اما این دستگاههای پیچیده نیز نیازمند رسیدگی دق
طبقه چندم آپارتمان خوبه؟ جواب این سوال به نیازها، سبک زندگی، و شرایط منطقه بستگی داره. طبقه همکف برای دسترسی آسان، طبقات میانی برای تعادل، و طبقات بالا برای منظره و آرامش مناسبن. تو سال ۲۰۲۵، با توجه
در هم اندیشی های صورت گرفته شده با وکلای زبده دیوان عدالت اداری، یکی از مهمترین دغدغههای حقوقی در کشور، جلوگیری از حکم تخریب دیوان عدالت اداری است. این حکم ها معمولاً زمانی صادر می شوند که تصمیمات