در صورتی که هنگام معامله مدت خیار شرط تعیین نشده با شد در حقیقت ارزش مورد معامله مجهول خواهد ماند یعنی شرط خیار به این صورت شرط مجهولی است که مورد معامله را نیز مجهول میکند و به همین جهت سبب فساد عقد میشود.
ماده ۴۰۲ قانون مدنی: هرگاه مبیع عین خارجی و یا در حکم آن بوده و برای تادیه ثمن یا تسلیم مبیع بین متبايعين اجلی (فرصتی) معین نشده باشد اگر ۳ روز از تاریخ بیع بگذرد و در این مدت نه بایع مبیع را تسلیم مشتری نماید و نه مشتری تمام ثمن را به بایع باید بایع مختار در فسخ معامله میشود.
عین خارجی، یعنی مبیع قابل رؤیت و دیدن است و به اصطلاح عکس مبیع کلی منحصراً به یک چیز صدق دارد مثلاً کسی در انبارش ۳۰ تن برنج موجود دارد و از این ۳۰ تن برنج موجود ۵ تن آن را می فروشد از این جهت آن را کلی در معین یا در حکم آن مینامند که معلوم نیست در این انبار که ۳۰ تن برنج موجود است کدام ۵ تن از این ۳۰ تن کلی است.
قرائن آثار و نشانه ای است که از وجود آنها پی به امری برده میشود به طوری که از آن آثار، دلیلی به وجود میآید اگر با توجه به ماده فوق معلوم شود که قصد بایع در مطالبه ثمن از مشتری آن با شد که از حق خیار صرف نظر کرده و صرفاً انجام معامله را خواستار میباشد دیگر نمی تواند پس از آن بیع را فسخ کند.
توضیحات این ماده به طریقی در ماده ۴۰۲ بیان شده است. باید توجه داشت در صورتی که سه روز از تاریخ عقد بگذرد و بایع تمام مبیع را تسلیم مشتری ننموده باشد بنابراین هرگاه قسمتی از مبیع تسلیم مشتری می شود خیار بایع ساقط نخواهد شد. دلیل این امر مفهوم قسمتی از ماده فوق است که میگوید: هرگاه بایع در ظرف ۳ روز از تاریخ بیع تمام مبیع را تسلیم مشتری کند دیگر برای بایع اختیار فسخ نخواهد بود زیرا با تسلیم قسمتی از مبیع حق فسخ نسبت به آن قسمت ساقط و نسبت به قسمت دیگر باقی میماند فسخ قسمت مزبور موجب ضرر مشتری میشود و قانون برای جلوگیری از ضرر مشتری تجزیه (تبعض) را نپذیرفته است و مقرر داشته که بایع میتواند از حقوق فسخ استفاده نماید و تمامی بیع فسخ نماید.
در صورتی که پس از تسلیم مبیع به مشتری به نحوی از آنحاء آن مبیع به بایع برگشت داده شود. چنان که پس از تسلیم مشتری آن را نزد بایع ودیعه بگذارد یا به عاریه دهد و یا به رهن بگذارد، بایع حق فسخ نخواهد داشت زیرا حق فسخ در اثر تسلیم مبیع ساقط شده ه و و موجبی برای عودت آن نیست.
ماده فوق واضح و روشن بیان شده و به نظر میرسد نیازی به توضیح بیشتر نداشته باشد.
نکته در مواد فوق بیان شد که خیار تأخیر ثمن مخصوص بایع است و برای مشتری به وجود نمی آید. یعنی هنگامی که در تأدیه ثمن تأخیر اتفاق میافتد بایع میتواند معامله را فسخ کند، ولی مشتری نمی تواند به دلیل بروز تأخیر در تسلیم مبیع از این خیار استفاده نماید.
تسلیم مبیع یا تأدیه ثمن هنگامی میتواند سبب سقوط یا از بین رفتن خیار شود که تسلیم یا تأدیه آن به کسی انجام شده با شد که حق قبض گرفتن دارد. در غیر این صورت خیار تأخير ثمن وجود خواهد داشت مانند آن که شخصی ثمن معامله را به فرزند بایع تسلیم کند در این صورت خیار بایع از بین نخواهد رفت.
در صورتی که مشتری برای ثمن ضامن قرار دهد یا بایع حواله دهد که خریدار ثمن را به شخص ثالثی بپردازد و خریدار حواله را قبول کند ثمن معامله پرداخت شده محسوب شده و بایع دیگر خیار فسخ نخواهد داشت. زیرا به وسیله عقد ضمان دین مشتری به عهده ضامن منتقل شده و این عمل در حکم پرداخت ثمن است. هم چنین با قبول حواله به وسیله خریدار دین بر گردن او (ذمه) و در برابر بایع (بری) آزاد نشده و بر گردن ضامن به وجود می آید.
مانند سبزی ماهی گوشت و امثال آن که فاسد میشود و یا مانند گل و امثال آن که کم قیمت می شود. ماده فوق مدت انتظار را کوتاه نموده و آن را به اعتبار طبیعت مبیع متفاوت قرار داده است و ابتدای پیدایش خیار را زمانی دانسته که مبیع در حال فاسد شدن یا کسر قیمت است: مثلاً در مورد کسی که سبزی میفرو شد و ثمن را دریافت نمیکند چنان چه سبزی شب بماند خراب یا کم قیمت شود، بایع می تواند قبل از فرا رسیدن شب هرگاه مشتری تمن را نپرداخته باشد بیع را فسخ نماید. این موضوع در
مورد گوشت و همین طور سایر مواد خوراکی نیز صادق است.
بر طبق ماده ۴۱۳ هرگاه یکی از دو طرف معامله مالی را سابقاً دیده باشد و با اعتماد بر رؤیت سابق معامله نماید و بعداً معلوم شود که مال مزبور او صاف سابق را از دست داده است. اختیار فسخ معامله را دارد مانند آن که شخصی خانه ای را قبلاً دیده و پس از مدت ۲ سال میخواهد آن را بخرد، هنگام معامله تصور میکند که خانه مزبور همان وضعیت ۲ سال پیش را دارد با این وصف با اعتماد بر همان وضعیت معامله می کند ولی بعداً معلوم میشود که خانه مزبور بر اثر تخریب و غیره که بعداً ایجاد شده، بیش تر ساختمان معیوب شده و از بین رفته و آن اوصاف قبلی را ندارد. این خیار از آن جهت خیار رؤیت نامیده میشود که منشاء آن رؤیت و مشاهده سابق است.
خیار تخلف وصف عبارت از اختیار فسخی است که بایع یا مشتری میتواند هرگاه مبیع را مطابق با اوصافی که برای مورد معامله بیان شده نیابد بیع را فسخ کند.
خیار تخلف وصف اختصاص به مشتری ندارد بلکه هرگاه بایع مبیع را ندیده و با اعتماد اوصافی کا مشتری یا شخص ثالث میگوید آن را بفرو شد و بعد از معامله آگاه شود که مبیع دارای او صافی که بیان شده نبوده است بایع میتواند طبق این ماده بیع را فسخ و مبیع را پس بگیرد: مثلاً بایع دارای مزرعه در شهر دیگری است و مشتری آن را دیده است نزد بایع میرود و با بیان اوصاف راجع به مزرعه آن را می خرد بعد از فروش بایع متوجه میشود که اوصاف گفته شده غیر از آن است که مشتری بیان کرده در این صورت بایع میتواند مزرعه را به استناد خیار تخلف وصف پس بگیرد.