یکی از موضوعهای اساسی که همیشه به آن فکر میکنیم این است که چگونه به اهداف و خواستههایمان دست پیدا کنیم. شاید از دیرباز اینگونه بوده که وقتی در خلوت به چگونگی رسیدن به اهدافمان فکر میکردیم به این موضوع هیجان انگیز می رسیدیم که شاید استادی اسطوره ای این راه را رفته باشد و ثمره ی تجربیاتش را در گوشه ای به یادگار گذاشته باشد تا با درس گرفتن از او مسیر را در زمان کوتاه تری طی کنیم؛ مسیری که استاد با کسب دانش و تجربه ی خود آن را برای ما به بهترین نحو ترسیم کرده باشد و ما با نگاه کردن به مسیری که استاد با به جای گذاشتن ردپای خود در طول راه ما را راهنمایی کرده است به سرمنزل مقصود برسیم.
یک شخصیت قوی داشته باشید
افرادی که استعداد بالایی دارند اغلب مورد توجه واقع می شوند، ولی کسانی که نتوانسته اند به شخصیتی قوی دست پیدا کنند بعید است بتوانند مدت زیادی دوام بیاورند نداشتن شخصیت قوی در نهایت باعث سرکوب استعداد می شود. علت این است که مردم نمی توانند از محدوده ی شخصیت شان فراتر روند. افراد با استعداد بعضی وقتها وسوسه میشوند کوتاه ترین و سریع ترین راه را طی کنند ولی شخصیت آنها را از این کار باز می دارد. افراد با استعداد ممکن است احساس برتری کنند و امتیازات خاصی را طلب کنند. شخصیت به آنها کمک میکند بهتر بدانند. افراد با استعداد برای چیزی تحسین می شوند. که دیگران آنها را ساخته شده می بینند. آن چه درون آنهاست از شخصیت است. افراد با استعداد این ظرفیت را دارند که تفاوت به وجود آورند. شخصیت در آنها تفاوت ایجاد میکند. افراد با استعداد اغلب موهبتی برای جهان به حساب می آیند. شخصیت از آن موهبت حفاظت می کند.
مولفه های شخصیت
مردم به کوه یخ شبیه اند. آنها در واقعیت بسیار بیش از چیزی هستند که به چشم می آیند. اگر به کوه یخ نگاه کنید فقط حدود پانزده درصد آن یعنی استعداد قابل مشاهده است. بقیه، یعنی شخصیت زیر سطح پنهان است. شخصیت همان چیزی است که فکر می کنند و هرگز با سایرین در میان نمی گذارند و همان کاری است که در تنهایی و دور از چشم دیگران انجام میدهند شخصیت نوع واکنش آن هاست به ترافیک وحشتناک و بقیه ی سختیهای روزمره و نوع برخورد آن هاست با شکست و پیروزی هرچه استعداد آنها بیش تر باشد به شخصیت قوی تری زیر سطح برای نگه داری آن نیاز دارند. اگر استعدادشان سنگین تر باشد. احتمالا به دردسر می افتد.
هیچ کس بدون یک شخصیت قوی در زیر سطح برای محافظت از استعداد و حفظ آن در جریان مشکلات نمی تواند انتظار موفقیت داشته باشد. شخصیت هر چقدر هم طوفان شدید باشد ما را ثابت قدم نگه می دارد یا در واقع همان طور که دیوید مک لندون در ملاقات اخیرمان گفت «شخصیت ستونی است که مشخص میکند هر فرد چقدر وزن را می تواند تحمل کند. اگر شخصیت شما به اندازه ی یک خلال دندان است. فقط میتوانید یک تمبر پستی را نگه دارید. اگر چنان چه شخصیت تان به ضخامت یک ستون باشد میتوانید سقف را حفظ کنید.
بنابر این شخصیت دقیقا از چه چیزی تشکیل شده است؟ اگر از ده ها نفر این سوال را بپرسید ده ها جواب خواهید شنید. به نظر من شخصیت چهار مولفه دارد (یک) انضباط شخصی (دو) ارزشهای محوری (سه) حسن هویت و (چهار) تمامیت اجازه دهید هر کدام از این مولفه ها را بررسی کنیم
· یک انضباط شخصی
انضباط شخصی در ابتدایی ترین سطح توانایی انجام کار درست حتی در زمانی است که علاقه ای به انجامش ندارید. رهبران برجسته و افراد موفق در سراسر تاریخ این موضوع را می دانستند. «افلاطون» فیلسوف یونانی اولین و بزرگ ترین پیروزی را غلبه بر خود می دانست.
بزرگ ترین پیروزی ها موفقیتهای درونی است. اسوالد سندرز» نویسنده ی کتاب «رهبری معنوی که مسبب شروع سفر شخصی من به عنوان یک رهبر بود مینویسد «آینده از آن افراد منضبط است. می گوید. بدون انضباط شخصی بقیه ی مواهب یک رهبر هر چقدر بزرگ باشند. به حداکثر ظرفیت خود نمی رسند. این موضوع نه تنها برای رهبران بلکه برای هر کسی که میخواهد به تواناییهای بالقوه ی خودش دست پیدا کند. صادق است یک فرد برای رسیدن به موفقیت باید تصمیم بگیرد. شخصیتش را بروز دهد. پیروزی در نیرد برای انضباط شخصی در درون اتفاق می افتد. کوهنورد برجسته ادموند هیلاری می گوید «ما کودها را فتح نمی کنیم بلکه بر خودمان پیروز می شویم.
یکی از لذت های زندگی من گلف است. آرزو میکنم استعدادم با علاقه ام هماهنگ بودا این افتخار را داشتم که در زمین ایستلیک آتلانتا، زمین بازی اسطوره ی گلف بابی جونز» بازی کنم که بعضی ها او را بزرگ ترین بازیکن گلف تا به حال میدانند مرکز باشگاه پر از تصاویری ست که او را در حال بازی و همراه بسیاری از جام های قهرمانی اش نشان میدهند با همه ی اینها خیلی ها نمی دانند مهم ترین پیروزی جونز» پیروزی بر خودش بوده است.
«جونز» بازی گلف را در پنج سالگی شروع کرد و اولین مسابقه اش را در شش سالگی برنده شد. در دوازده سالگی در مسابقه با بزرگسالان برنده می شد ولی جونر عصبی مزاج بود و به همین خاطر به او لقب کلاب تروتر» (پرتاب کننده ی جام داده بودند. مرد محترم سالخورده ای به نام «گرند یا بارت که گلف را کنار گذاشته بود ولی در یک فروشگاه حرفه ای کار میکرد استعداد «جونز» و مشکل شخصیتی اش را تشخیص داد. بعد از این که «جونز» به سومین دور مسابقات قهرمانی اماتور آمریکا راه پیدا کرد این مرد نصیحتش کرد «بایی تو به قدر کافی خوب هستی که در این مسابقه برنده شوی ولی تا وقتی بتوانی خشمت را کنترل کنی برنده نیستی یک ضربه را از دست میدهی عصبانی میشوی بعد می بازی» «جونز» بر خشمش غلبه کرد و در بیست و یک سالگی در اولین مسابقه ی آزادش در ایالات متحده پیروز شد. گرند یا پارت همیشه می گفت ««بایی» چهارده ساله بود که در بازی گلف مهارت پیدا کرد. ولی در بیست و یک سالگی بر خودش پیروز شده.
هنری پری لیدون خطیب و کارشناس الهیات انگلیسی می گوید. کاری که در بعضی از موقعیتهای مهم انجام میدهیم، احتمالا به آن چه همین حالا هستیم بستگی دارد و آنچه هستیم نتیجه ی انضباط شخصی سالهای قبل مان است اولین گام به سوی شخصیت قوی غلبه بر خود است.
· دو ارزشهای بنیادی
ارزشهای بنیادی اصولی هستند که هر روز با آنها زندگی می کنیم. آن ها باورها و شیوه ی زندگی ما را شکل میدهند در حالت ایده ال بهتر است ارزشهای اصلی مان را بنویسیم و از آنها به عنوان چراغ راهنما در مسیر زندگی استفاده کنیم.
یکی از افرادی که بیش از همه تحسین میکنم جان وودن مربی سابق تالار مشاهیر تیم بسکتبال دانشگاه بوسی ال ای است. پدر «وودن». بعد از پایان دوره ی راهنمایی او در دوازده سالگی یک مرامنامه ی هفت بندی به او داد وودن از آن زمان همیشه یک نسخه ی مکتوب از آن مرامنامه را با خود دارد. در این مرامنامه آمده است.
7. برای هدایت شدن دعا کن و برای نعمت هایت شکرگزار باش
من درباره ی این مرامنامه خوانده بودم و یک بار در ملاقات با «وودن»درباره اش پرسیدم او که برای صبحانه در یک رستوران نشسته بود، نسخه ای از آن را از جیبش درآورد و به من نشان داد البته چون «وودن» تمام آن مرامنامه را حفظ کرده است نیازی به حمل نسخه ی کاغذی ندارد، ولی این عادت همیشگی اوست. مهم تر این که «وودن همیشه آن مرامنامه را در قلبش حمل میکرد و سعی داشت بر اساس آن زندگی کند.
فیلسوف سوییسی هنری فردر یک امیل میگوید «کسی که زندگی درونی ندارد، برده ی محیطش است ارزشهای اصلی به زندگی درونی فرد نظم و ساختار میدهند و اگر زندگی درونی نظم داشته باشد. فرد می تواند تقریبا کلیه ی ناملایمات جهان را تحت کنترل بگیرد.
"Home Buying For Dummies" اثر Eric Tyson و Ray Brown: این کتاب یه راهنمای جامع و خودمونی برای خرید خونه ست که به زبون ساده و با مثال های کاربردی نوشته شده.
مهارتهای کاربردی مدیریت جلسات عبارت است از:
۱ فراخوان شرکت کنندگان
آماده سازی مکانی و زمینه سازی فکری برای جلسات
راهکارهای پیشنهادی جهت افزایش بهره وری جلسات
۴ برنامه ریزی ها
تعیین و تبیین مقررات
اقدامات ضروری قبل از شروع جلسه الفه اقداماتی که توسط رئیس با مدیر جلسه باید صورت پذیرد:
ا هدفها باید تعیین تعریف و تشریح شوند.
اعضای مؤثر جلسه انتخاب شود.
با شرکت کنندگان جلسه مقدمتاً تماس بگیرید
آیا مجری نقش خود را با وضوح کامل برای شرکت کنندگان در جلسه توضیح می داد؟
آیا مجری به افراد شرکت کننده اجازه تجدید نظر بر روی صورتجلسه را می داد؟
آیا مجری در زمینه متمرکز نمودن گروه برای بحث حول یک م
یادگیری روان سازی و آسان سازی جلسه مانند بازی است. شما میتوانید قواعد آن را به سرعت یاد بگیرید و شروع به بازی کنید. اما برای مجری خوب بودن نیاز به تمرینات قابل توجهی است. باید گفت که صرفاً یک راه برای
شما می توانید کارهای زیر را در بین دو جلسه انجام دهید تا از تشکیل گروه فکری جلوگیری نمایید: شیوه نخست افراد را تشویق کنید که بین جلسات با دیگر افراد بخش و سازمان خود مشورت نمایند.
به خصوص وقتی که موض
اکنون میدانیم که برای استفاده از اطلاعات و یا شنیدن یک گزارش جلسه، باید هدف مشخصی داشته باشید. بنابراین باید بدانید که مقصود شما از جلسه چیست؟ انواع مختلف جلسات نیاز به نقش ها و روشهای مختلف دارد. برخ
مهارتهای مدیریت زمان جلسه
۱ در همان ابتدای جلسه مدت زمان آن را تعیین و به شرکت کنندگان اعلام کنید.
۲ بهتر است قبل از وقت ناهار جلسه برگزار شود در این صورت احتمال این که جلسه به موقع خاتمه یابد بیشتر
۱ گروه های متجانس افرادی که با نقطه نظرات یکسان در جلسات تصمیم گیری و حل مسئله شرکت می کنند.
گروه غیر متجانس افرادی که با نقطه نظرات مختلفی در جلسات تصمیم گیری و حل مسئله حضور می یابند. در این صورت ن
در این مبحث مطالبی کاملاً کاربردی برای مدیران و صاحبان دفاتر مشاورین املاک آورده شده است. هدف از ارائه این مطلب آشنایی مدیران با انواع جلسات مهارتهای اداره جلسات، مهارت های مدیریت زمان در جلسات آشنایی
را در ۱۳۱۷ در کشور را سال تأسیس آن به شمار آوریم و برخورداری از قانون نظام صنفی (۱۳۵۲) و اجتماعی (یعنی با اعتبار اجتماعی حداکثر ۴ درصد قرار دارد و با گذشت این همه سال هنوز عملکرد سنتی و قدیمی را رها ن
مدیران باید به مهارت و هنر مصاحبه و گزینش مناسب ترین همکاران سازمانی مسلط باشند. این مهارت ها در این مبحث به صورت خیلی ساده و قابل فهم طرح میشود باشد که راه گشای سبک مدیریتی مدیران دفاتر مشاورین املاک