فصل سوم: فریبکاران تاثیرگذار - بخش اول

فریبکاران تاثیرگذار

دن قبل از این که سراغ استراتژیهای تخصصی تری برای پرورش مهارت تاثیر گذاری و کاربردش در عرصه های مختلف زندگی برویم، باید اول ببینیم تاثیر گذاری اصلا چه چیزی نیست احتمالا هیچ عرصه ای در زندگی وجود ندارد که در آن کاربرد منفی ایده هایی که در موردشان حرف می زنم تا این حد به دیگران آسیب برساند، چون بیش تر وقت ها افراد بسیار تاثیر گذاری وجود دارند که این مهارت شان را در راه تحقق اهداف خودخواهانه و به شدت مخرب به کار می گیرند. به این افراد یا رسانه هایی مثل تلویزیون و بازیهای ویدیویی، فریبکاران تاثیر گذار می گوییم آنها اغلب مدعی هستند که در راه تحقق بهترین منافع ما گام بر می دارند در حالی که درست علیه تاثیرگذاری مثبت و مفیدی که «برایان در موردش حرف میزند حرکت می کنند. بعد از آن که فریبکاران تاثیرگذار زندگی تان را شناختید در مسیر هموارتری برای رسیدن به موفقیت خوش بختی و کامیابی قرار می گیرید.

«برایان یکی از چیزهایی که همیشه در مورد تو تحسین کرده ام این است که سخت کوشانه تلاش میکنی تا ایده های مرتبط با پیشرفت  فردی را در اختیار افرادی قرار دهی که صرف نظر از میزان تلاش شان برای عملی کردن آن ایده ها مستعد این کار هستند. از گفتن این حقیقت ترسی به دل بیداری که هیچ راه میان بری برای موفقیت وجود ندارد موفق شدن کار سختی است و افراد باید از کسانی که چیزی را به رایگان و بدون مبلغ واقعی اش در اختیارشان قرار میدهند، گریزان باشند.

مشاهده ومطالعه خلاصه کتب کاربردی

این ما را به بحث درباره ی فریبکاران تاثیر گذار با آن چه تاثیرگذاری مثبت نیست، می کشاند.

در مورد تفاوت بین تاثیر مثبت یعنی داشتن صداقت در حین تاثیر گذاری روی مردم برای آن چه واقعا به آن نیاز دارند؛ و تاثیر منفی یا آن چه ممکن است به آن دستکاری کردن افکار بگوییم، توضیح بده که این دومی تاثیر منفی در واقع با هدف کسب یک منفعت شخصی خود خواهانه به مردم خیانت میکند؛ آن هم با گفتن آن چه آنها دوست دارند بشنوند و نه آن چه نیاز دارند بشنوند

برایان کار روی این موضوع را سالها قبل شروع کردم وقتی داشتم کتاب های اقتصادی روان شناسی و فلسفه میخواندم متوجه شدم یکی از بزرگ ترین نقطه ضعفهای انسان چیزی ست که به آن عامل E یا عامل شتاب میگوییم افراد دنبال سریع ترین و راحت ترین راه برای رسیدن به خواسته های شان هستند؛ بدون این که کوچک ترین دغدغه ای در مورد پیامدهای بلند مدت آن داشته باشند.

پژوهشهای اخیر نشان داده است که مغز انسان تا بیست و پنج سالگی کاملا رشد پیدا نمی کند؛ منظورم این است که در این سن دوراندیش می شود. تا بیست و پنج سالگی ذهن انسان افق دید کوتاه مدتی دارد؛ دنبال رضایت آنی و لذت کوتاه مدت است. آینده خیلی تیره و مبهم است و راستش آن قدرها هم مهم نیست فقط بعد از بیست و پنج تا بیست و هفت سالگی است که افراد اهداف بلند مدت شان را تعیین می کنند.

بیست و چهار با بیست و پنج ساله بودم که اولین بار اهدافم را کشف کردم و فکر میکردم از این دنیا رفته ام و پا به بهشت گذاشته ام باورم نمی شد اهداف این قدر قدرتمند هستند. مثل این میماند که کل یک کشور بیگانه را بگردی و هرگز نتوانی راهت را پیدا کنی بعد، یک دفعه نقشه های مسیرت را گیر بیاوری و یاد بگیری چطور از آن نقشه ها استفاده کنی بعد از آن که یاد گرفتم از اهدافم استفاده کنم با خودم گفتم وای خدای من میتوانم خیلی سریع تر راحت تر و با قابلیت پیش بینی خیلی بیشتری پیشرفت کنم

فریبکاران تاثیرگذار خیلی راحت جوان ترها را از راه به در می کنند. فریبکاران تاثیر گذار افراد و موقعیتهایی مثل رادیو تلویزیون، روزنامه میلیونرها و میلیاردرهایی مثل «مارک زاکربرگ هستند که وانمود می کنند راه موفقیت شبیه یک جور شعبده بازی است.

مشاهده سریع آگهی های ملکی محله اوین تهران

در سانفرانسیسکو یک برنامه ی مربیگری اجرا میکردم و حدود ده دوازده کارآموز داشتم هر سه ماه یک بار مبلغ هنگفتی از آنها می گرفتم تا ماهی یک بار پیشم بیایند و در مورد کسب و کار و آینده شان با من حرف بزنند. دو یا سه نفر از آنها تاجرانی جدی بودند که می خواستند. کسب و کارهای بلند مدتی راه بیندازند. بقیه شان چندان کارتان را جدی نمی گرفتند و در مورد ترفندهایی حرف میزدند که داشتند روی شان کار می کردند.

خانمی بین شاگردانم حضور داشت که در مورد وب سایتش حرف می زد. میخواست یک وب سایت راستش یک اپلیکیشن کاربردی بسازد و صاحب ثروت چند میلیونی بشود. گفتم «واقعا؟ راستی این وب سایت قرار است چه کاری انجام دهد؟ این وب سایت قرار است به زنها آموزش دهد چطور منابع لازم را برای شغل به دست آورند و آنها را با هم ترکیب کنند تا در معرض انتخاب کارهای بهتری قرار بگیرند و بعد آن کارها را بررسی کنند تا بفهمند آیا واقعا آن کار به دردشان می خورد یا نه  خیلی پیچیده به نظر میرسد. بله فقط کافی است چند مهندس نرم افزار استخدام کنید و به آنها بگویید چه کاری برای تان انجام دهند. آنها هم انجامش میدهند» «حقوق این افراد را چطور پرداخت خواهی کرد؟» در بخشی از این بازی شریکشان میکنم کارها چطور پیش می رود؟» «راستش در حال حاضر زیاد خوب پیش نمی رود. فعلا مسیرم را ادامه می دهم تازه این ایده به ذهنم خطور کرده، ولی می خواهم راه اندازی اش کنم و سال آینده چند میلیون دلار درآمد داشته باشم» آن خانم تحصیلات دانشگاهی داشت و اهل شرق آمریکا بود. گفتم «واقعا ؟» جواب داد «بله، فقط این اپلیکیشن را سرهم میکی و راه می اندازی چون شماره تلفنهای زیادی از مشتریان در اختیار داریم نباید هیچ مشکلی پیش بیاید. گفتم «حب میدانی عده ی زیادی دنبال ساختن این جور اپلیکیشن ها هستند «بله، ولی ایده ی من خیلی بهتر از ایده ی آن هاست. زن های خیلی زیادی در جامعه هستند که به محض تکمیل اپلیکیشن نصف شان آن را میخرند «چرا؟» «چون همه دوست دارند. اطلاعات بهتری در مورد مشاغل و حرفه شان گیر بیاورند» گذاشتم آن موضوع به همان منوال ادامه پیدا کند چون حس می کردم در عالم هپروت سیر میکند و راستش مشخص شد همین طور است.

امروز بیش از یک میلیون کار آفرین وجود دارد که در خانه شان مستقرند و به تنهایی با همراه با دوستانشان روی این کار میکنند تا موفق ترین اپلیکیشن بعدی را بسازند. این تعداد را با کشاورزها مقایسه کنید. تعداد افرادی که از داخل خانه هایشان فکر میکنند قرار است بهترین اپلیکیشن بعدی را بسازند و ثروتمند شوند بیش تر از کشاورزانی ست که کل مزرعه های آمریکا را زیر کشت برده اند به این صورت است که عده ی زیادی از جوانان امیر کسانی میشوند که تو به آنها فریکاران تاثیر گذار می گویی

 مشاهده کتاب‌‌ های دیگر حوزه موفقیت

در واقع یک کارآفرین که یک کسب و کار تازه را راه اندازی کرده است. باید حدود هفت تا ده سال سخت کار کند تا به اولین میلیون دلار خود برسد. میانگین این بازه ی زمانی برای تمام میلیونرهای خود ساخته حدود  بیست و دو سال است. آنها کسانی هستند که سالیان متمادی بی وقفه کار می کنند و بعد از بیست و دو سال حسابدارشان به آنها می گوید، «راستی ارزش خالص دارایی تان بیش از یک میلیون دلار است. آنها فروشگاه های خانوادگی، کافی شاپ تعمیرگاه و از این جور کسب و کارها را اداره می کنند.

ولی اغلب آنهایی که سرشان را گرم کاروبارشان میکنند و خودشان را از یا می اندازند، ظرف حدود هفت سال به این نقطه می رسند. به مدت هفت سال روزی چهارده تا شانزده ساعت هفته ای شصت تا هفتاد ساعت و شش تا هفت روز کار میکنند. بررسی ها نشان میدهند حدود هزار ساعت کار شاق لازم است تا به حد قابل توجهی برسید که در آن محصول یا خدمتی که تولید می کنید چنان کیفیت بالایی دارد که میلیون ها دلار می ارزد.

میلیاردرهای خود ساخته به صورت متوسط پانزده سال کار می کنند. پانزده سال تلاش بی وقفه ی از پا در آورنده بارها شکست می خورند شکست میخورند و دوباره سعی میکنند؛ شکست می خورند و باز هم سعی می کنند؛ شکست میخورند و از یا نمی نشینند ولی بعد از حدود پانزده سال چنان تجربه ای به دست آورده اند که به ترکیب درست افراد تاثیر گذاری ها ایده ها تکنولوژی فرصتها منابع مالی و حسن شهرت رسیده باشند و ناگهان حرفه ای در زندگیشان زده میشود. در حال حاضر حدود دو هزار و چهار صدوسی و هفت میلیاردر در سراسر دنیا وجود دارند و از این بین هشتاد و هفت درصدشان خود ساخته هستند. همین حرف در مورد میلیونرها هم صدق میکند حدود یازده هزار میلیونر در کل دنیا زندگی میکنند و از این میان حدود هشتاد و هفت درصد یعنی دقیقا همان تعداد خود ساخته هستند. بقیه از روز اول سرمایه ای در اختیار داشته اند و سالیان متمادی سرشان گرم کارشان بوده است.

مشاهده جزئیات وخرید کتاب علم تأثیرگذار بودن

جهت تهیه این کتاب ارزشمند و کاربردی با شماره زیر تماس بگیرید.

مجید کیوان پور : 09129374020

مطالعه بخش بعدی این فصل کتاب