در این کتاب دکتر مهدی نشاط الهام بخشی به خود و دیگران برای کسب بهترین ها را از بیان استاد خویش آقای "برایان تریسی" به زبان فارسی ترجمه نموده است.
تصاویر افراد موفق را خوراک دهش کرده بود. در موردشان مطالعه می کرد؛ زندگی نامه های شان را میخواند؛ مدارج دانشگاهی که طی کرده بودند، چیزهایی که به آنها علاقه داشتند و شیوه ی بازی گلف و تنیس شان را مطالعه می کرد. کم کم خیال میکرد یکی از آن هاست و از آنها الگوبرداری میکرد بالاخره جالب ترین اتفاق برایش افتاد وقتی از دانشگاه فارغ التحصیل شد کاری در یکی از پانصد شرکت برتر به انتخاب مجله ی فورچن به دست آورد؛ جایگاه خیلی پایینی بود؛ ولی در مورد شرکتهای انتخابی فورچن و همان شرکت تحقیق کرده بود و چیزهای زیادی در موردشان می دانست کم کم مورد توجه مدیران ارشدی قرارگرفت که راهنمایی اش میکردند و هوایش را داشتند. وقتی سی و پنج ساله شد. به اندازه ی بیست سال در کارش پیشرفت کرده بود.
معاون یکی از پانصد شرکت برتر از نگاه مجلسه ی فورچن شده بود. افراد هم مرتبه با او خیلی به او احترام میگذاشتند؛ مثل حرفه ای ها لباس می پوشید؛ مثل حرفه ای ها آرایش مو میکرد؛ مثل حرفه ای ها راه می رفت و تمام کتابهایی را که در مورد کارهایی نوشته شده بودند که باعث بیش تر شدن اعتبار و تاثیر گذاری میشدند مطالعه می کرد. می گفت از زمان نوجوانی اش روی تبدیل شدن به یکی از اعضای هیات مدیره تمرکز کرده بود. وقتی چهل سالش شد رئیس یکی از پانصد شرکت برتر از نگاه مجله ی فورچن شده بود میگفت مهم ترین موضوع این است که خودم را شبیه افراد تاثیر گذار کرده ام به کارهای شان سبک زندگی شان لباس پوشیدن شان و سرووضع شان نگاه می کردم.
من هم همین پیشنهاد را میدهم وقتی بیست و چهار یا بیست و پنج ساله بودم فروش ابزارهای سرمایه گذاری را شروع کردم یک روز مردی که از خودم بزرگ تر بود دستم را گرفت و مرا کناری کشید. گفت «برایان نصیحت کوچکی را در مورد سرو وضعت میپذیری؟» از خانواده ی فقیری آمده بوده و لباسهای فقیرانه ای به تن داشتم کت و شلوار می پوشیدم؛ ولی آن را یک خیاط پاکستانی دوخته بود و جیب هایش پر بود از کارت های تماس جوری که کنم از وسط تا خورده بود واقعا وحشتناک بود. گفت. باید کت و شلواری بپوشی که اندازه ی استینهای کت لنگه های شلوار بقیه ی چیزهایش مناسب باشد.
هنوز هم حرف هایش یادم است وقتی صحبت هایش تمام شد. لباس های کهنه ام را دور انداختم من را پیش یک خیاط کت و شلوار برد؛ خیاط، اندازه ام را گرفت و کت و شلوار مناسبی برایم دوخت. قیمتش خیلی راحت سه برابر با چهار صد پانصد درصد بیش تر از یک کت و شلوار معمولی بود ولی واقعا زیبا به نظر می رسید. بعد پیراهن و کراواتی برایم دوخت که به آن کت و شلوار می آمد؛ بعد هم کفشهایی خریدم که به شلوارم می آمد؛ جورابهای سیاهی پوشیدم که تا سر زانویم می رسید. نه این که مثل جورابهای قبلی ام تا ساق پایم باشد؛ یک کمربند چرمی سیاه بستم و یک دستمال گردن بستم که تا جیب های جلیقه ام می رسید وقتی کارم تمام شد شبیه یک مرد کاملا موفق شده بودم
هنوز هم با آن افراد که مشتری ام بودند تماس می گرفتم و در مورد طرح های مالی و صندوق های سرمایه گذاری مشترک حرف می زدم ولی ظرف چند سال سرمایه ام بیش از ده برابر شد. آنها من را به دوستان و مراجعه کنندگانشان معرفی میکردند و درها را به رویم می گشودند. از این که میتوانستند من را به فرد دیگری معرفی کنند. خوشحال بودند و به خودشان افتخار میکردند چون ظاهر واقعا خوبی داشتم و این نکته را متوجه شده بودم
به بقیه ی افرادی که بزرگتر یا کوچک تر از خودم بودند و فقیر به نظر می رسیدند نگاه میکردم بعضی وقتها یادشان می رفت اصلاح کنند؛ گاهی کفشهایی می پوشیدند که انگار ماشین از رویش رد شده بود. لباسهای شان به هم نمی آمده اندازه ی کراوات شان با پیراهن و جلیقه شان همخوانی نداشت کت و شلوارهای شان را از جای ارزانی خریده بودند. لباس تنها عاملی نبود که کمکم کرد ولی رفته رفته من را بالا و بالاتر کنید. آنها رفتارشان با من فرق میکرد و درهای پیشرفت را به رویم میگشودند؛ به ناهار دعوتم میکردند و موقعیتی به من پیشنهاد می دادند. یک چیز باعث چیز دیگری میشد خوش تیبی تاثیر باور نکردنی روی زندگی ام گذاشت مردم متوجه نیستند که نود و پنج درصد تاثیری که روی دیگران میگذارند به وضع ظاهرشان ربط دارد.
مردم خواهند گفت از روی ظاهرم در موردم قضاوت نخواهند کرد. ولی دو نکته وجود دارد اول شما در مورد ظاهرتان تصمیم می گیرید؛ شما سر و وضع تان را انتخاب میکنید تا خودتان را به دنیا معرفی کنید سلام من این جام این منم همینی که هستم چه با من باشید، چه من را تنها بگذارید این همان چیزی است که گیرتان خواهد آمد. همان چیزی که میبینید همان گیرتان خواهد آمد شما این را انتخاب می کنید. پس اگر تصمیم بگیرید فقیر به نظر برسید نمی توانید مردم را سرزنش کنید که چرا به همان ترتیبی که از آنها خواسته اید تا قضاوت تان کنند قضاوت نان نکرده اند.
نکته ی دوم این است که شما هم بقیه را همین طور قضاوت می کنید. شما هم بقیه را از روی ظاهرشان قضاوت میکنید با خودتان خواهید گفت «وای نه من کاملا بی طرف هستم سعی میکنیم شخصیت شان را بشناسم نه این کار را نمی کنید چون وقتش را ندارید. بیشتر وقت ها مردم را ظرف پنج ثانیه قضاوت میکنیم اولین تاثیر گذاری ماندگار است. به قضاوت بقیه مینشینیم پنج ثانیه برای این کار وقت داریم و هر چیزی حساب و کتاب دارد. پس وقتی برای فروش بیرون می روید و با مردم تماس می گیرید و مثل من تماستان بدون هماهنگی است. اولین تاثیری که روی آنها می گذارید نمی تواند بد باشد. نمی توانید کاری کنید آن فرد نادیده تان بگیرد و هرگز نخواهد دوباره شما را ببیند یا با شما حرف بزند. به قول دکترها حداقل میتوانید به دیگران آسیب نزنید و مجبورید این کار را بکنید.
دن خیلی خب پس اگر سر و وضع خوبی نداشته باشیم و اگر از جذبه ی پیام مان کم کند و توانایی تاثیر گذاری مان را رو به نزول ببرد، بعد تاثیر گذاری کم تری خواهیم داشت. تو میخواهی لباس هایت توانایی تاثیر گذاری ات را بیش تر کنند.
"Home Buying For Dummies" اثر Eric Tyson و Ray Brown: این کتاب یه راهنمای جامع و خودمونی برای خرید خونه ست که به زبون ساده و با مثال های کاربردی نوشته شده.
مهارتهای کاربردی مدیریت جلسات عبارت است از:
۱ فراخوان شرکت کنندگان
آماده سازی مکانی و زمینه سازی فکری برای جلسات
راهکارهای پیشنهادی جهت افزایش بهره وری جلسات
۴ برنامه ریزی ها
تعیین و تبیین مقررات
اقدامات ضروری قبل از شروع جلسه الفه اقداماتی که توسط رئیس با مدیر جلسه باید صورت پذیرد:
ا هدفها باید تعیین تعریف و تشریح شوند.
اعضای مؤثر جلسه انتخاب شود.
با شرکت کنندگان جلسه مقدمتاً تماس بگیرید
آیا مجری نقش خود را با وضوح کامل برای شرکت کنندگان در جلسه توضیح می داد؟
آیا مجری به افراد شرکت کننده اجازه تجدید نظر بر روی صورتجلسه را می داد؟
آیا مجری در زمینه متمرکز نمودن گروه برای بحث حول یک م
یادگیری روان سازی و آسان سازی جلسه مانند بازی است. شما میتوانید قواعد آن را به سرعت یاد بگیرید و شروع به بازی کنید. اما برای مجری خوب بودن نیاز به تمرینات قابل توجهی است. باید گفت که صرفاً یک راه برای
شما می توانید کارهای زیر را در بین دو جلسه انجام دهید تا از تشکیل گروه فکری جلوگیری نمایید: شیوه نخست افراد را تشویق کنید که بین جلسات با دیگر افراد بخش و سازمان خود مشورت نمایند.
به خصوص وقتی که موض
اکنون میدانیم که برای استفاده از اطلاعات و یا شنیدن یک گزارش جلسه، باید هدف مشخصی داشته باشید. بنابراین باید بدانید که مقصود شما از جلسه چیست؟ انواع مختلف جلسات نیاز به نقش ها و روشهای مختلف دارد. برخ
مهارتهای مدیریت زمان جلسه
۱ در همان ابتدای جلسه مدت زمان آن را تعیین و به شرکت کنندگان اعلام کنید.
۲ بهتر است قبل از وقت ناهار جلسه برگزار شود در این صورت احتمال این که جلسه به موقع خاتمه یابد بیشتر
۱ گروه های متجانس افرادی که با نقطه نظرات یکسان در جلسات تصمیم گیری و حل مسئله شرکت می کنند.
گروه غیر متجانس افرادی که با نقطه نظرات مختلفی در جلسات تصمیم گیری و حل مسئله حضور می یابند. در این صورت ن
در این مبحث مطالبی کاملاً کاربردی برای مدیران و صاحبان دفاتر مشاورین املاک آورده شده است. هدف از ارائه این مطلب آشنایی مدیران با انواع جلسات مهارتهای اداره جلسات، مهارت های مدیریت زمان در جلسات آشنایی
را در ۱۳۱۷ در کشور را سال تأسیس آن به شمار آوریم و برخورداری از قانون نظام صنفی (۱۳۵۲) و اجتماعی (یعنی با اعتبار اجتماعی حداکثر ۴ درصد قرار دارد و با گذشت این همه سال هنوز عملکرد سنتی و قدیمی را رها ن
مدیران باید به مهارت و هنر مصاحبه و گزینش مناسب ترین همکاران سازمانی مسلط باشند. این مهارت ها در این مبحث به صورت خیلی ساده و قابل فهم طرح میشود باشد که راه گشای سبک مدیریتی مدیران دفاتر مشاورین املاک