همواره موفقیت و رسیدن به اهداف برای همه ی ما اهمیت بسیاری داشته است، طوری که سعی کرده ایم با مطالعه و شرکت در سمینارها، شنیدن فایل های صوتی و تماشای فیلم های انگیزشی، انرژیمان را چند برابر کنیم تا بتوانیم به اهداف مکتوب مان دست یابیم. سالها مطالعه و کسب تجربه و بهکاربردن مطالبی که در کلاس درس اساتید برجستهی موفقیت همچون دکتر «برایان تریسی» استاد بینظیرم، استاد «جک کنفیلد» و «جان دمارتینی» آموختم، من را به آشنایی با آثار استادی رساند که حقیقتا بینظیر است.
می توانید برای انجام این کار صدایتان را ضبط کنید و بگویید، «حب «جو» بیا بخوابیم بیا آرام باشیم بیا چند نفس عمیق بکشیم، خب خوب است به انگشت های پاها نگاه کنیم بیا انگشتهای مان را آرام کنیم حالا کف پاهای مان را آرام کنیم
آرام و با مکث صحبت کنید. به همین روش در تمام بدن حرکت کنید و آهسته و آهسته تر حرف بزنید وقتی به مرحله ای رسیدید که تمام بدن تان آرام شد وقت آن است که به نیمه خود آگاه تان دستور بدهید. من حالا هر شب راحت و بی دردسر میخوابم و هر شب سریع تر از قبل به خواب میروم» یا «حالا باور دارم هر چقدر بیش تر پول خرج کنم، بیش تر به دست می آورم یا هر عبارت یا جمله ی تاییدی که می خواهید به کار ببرید. مهم نیست به خواب می روید با نه چون بخش عمیق تر وجودتان در حال گوش دادن است.
می توانید پنج یا ده دستور به کار ببرید میتوانید آنها را چند بار تکرار کنید. سیستم فعال کننده ی مشبک تکرار را دوست دارد. بعد چند لحظه برای استراحت با خواب صبر کنید.
در نهایت شروع میکنید به بیدار شدن میتوانید بگویید. با شماره ی پنج بیدار میشوی وقتی به پنج رسیدم آرام تر از همیشه خواهی بود در این حالت فقط دستور دیگری میدهید. تو کاملا هوشیاری دقیقا می دانی کجا هستی در محیط خودت هستی و رفتار خودت را داری چشمانت باز می شود و یک لبخند بزرگ روی لبانت است. همه ی این دستورات نشان میدهند میخواهید چه حسی داشته باشید.
در پایان دست بزنید با انگشتانتان را تکان بدهید و بگویید «خب بیدار شو خودهیپنوتیزم میتواند به همین سادگی باشد.
هر چه بیش تر در هیپنوتیزم غرق شوید بیش تر می فهمید می توانید. به خودتان اعتماد کنید میتوانید به ضمیر نیمه خود گاه نا خودآگاه تان اعتماد داشته باشید. من از شاگردان میلتون اریکسون» هستم که یکی از هیپنوتیست های بزرگ مدرن بود. او همکار عجیبی در زمینه ی هیپنوتیسمبود که به گرفتن نتایج شگفت انگیز شهرت داشت. میلتون به خود یاد داده بود به ضمیر ناخودآگاهش اطمینان داشته باشد و به دیگران هم همین را آموزش میداد وقتی متوجه شدید پاسخهای خودتان را دارید. اعتماد به نفسی پیدا میکنید. شاید مجبور باشید از هواوپونوپونو یا بقیه ی تکنیک های پاکسازی که توضیح میدهم استفاده کنید، ولی هرچه بیش تر به خردمندی ذاتی خود که از ناخودآگاهتان سرچشمه می گیرد. پی می برید، اطمینان بیشتری به آنها خواهید داشت. دستاوردهای بزرگ در این جا شکل می گیرند.
وین دایر» نویسنده ی الهام بخش یک بار تمرینی انجام داد که جادوی ذهن را آشکار می کند.
می گوید یک غنچه ی رز زیبا را تجسم کن می توانی آن را در ذهنت ببینی» می گویید «بله، یک غنچه ی رز می بینم
«حالا توله سگ کوچکی را در نظر بگیر که خوابیده و تو صدای نفس هایش را می شنوی
وای بله آن توله سگ را دیدم دارد نفس میکشد و خیلی زیبا و بامزه است.»
بعد وین دایر میگوید «اگر بگویی چطور این کار را انجام دادی چطور در مغزت از گل رز به توله سگ رسیدی ده هزار دلار به تو می دهم. چطور در یک لحظه این گل بسیار زیبا و شگفت انگیز را می دیدی و در کسری از ثانیه مشغول تماشای توله سگ شدی؟ چگونه چنین چیزی در ذهنت اتفاق افتاد؟».
این داستان جادوی ذهن و اسرار آمیز بودنش را نشان می دهد. چون «دایر» هیچ وقت مجبور نشد آن ده هزار دلار را پرداخت کند. هیچ کس نتوانست این فرآیند را به هیچ روش علمی و مکانیکی تجزیه کند.
فکر کردن به این موضوع نشان میدهد میتوانید برای پاسخ به نیمه خودآگاه تان اطمینان کنید نیمه خودآگاه قدرت دارد خرد دارد. ارتباطاتی دارد که آگاهانه نیستند. شهود و الهام از این جا سرچشمه می گیرند.
با خودهیپنوتیزم همه ی دنیا را تحت کنترل نتایجی که می خواهید قرار میدهید بعد نوبت به قدم زدن در آینده می رسد. شما در واقعیت در این جا نشسته اید ولی پایین جاده یعنی آینده و زمانی را تصور می کنید که میتوانید بگویید به دستاوردهایی که می خواستم دست. پیدا کردم وقتی هفته ی آینده ماه آینده یا سال آینده را در حالی تصور کردید که به دستاوردهای دلخواهتان رسیده اید تجسم کنید این دستاورد تا چه اندازه حقیقی ست این تنها یک تخیل نیست، بلکه آن را به وضوح در ذهن تان ایجاد میکنید. سیستم فعال کننده ی مشیک شما حالا از ملموس بودن این دستاورد آگاه است. شما با قرار گرفتن در این لحظه با آرامش و با ارتباط با ضمیر نیمه خودآگاهتان واقعیت مربوط به آینده را در ذهن تجسم کرده اید. این کار را با اتصال کامل به این دستاورد و بریدن از بقیه ی جهان انجام میدهید و این سیگنال را در ذهنتان ایجاد میکنید این دستاوردی است که می خواهم همه ی این اتفاقات در یک جلسه خودهیپنوتیزم اتفاق می افتد. خود هیپنوتیزم بسیار قدرتمند است و میتواند باعث وقوع معجزه شود.
در این جا یکی دیگر از روشهای استفاده از خودهیپنوتیزم را برای کنار گذاشتن یک باور محدود کنده معرفی می کنم
وقتی برای اولین بار میخواستم به عنوان خواننده نویسنده ی آواز به همراه گروه ارکستر روی صحنه بروم وحشت کرده بودم احساسم را به بقیه گفتم، ولی آنها فکر کردند دارم شوخی میکنم میگفتند. «تو بارها در مقابل عده ی زیادی مخاطب در سراسر دنیا و در فیلم ها و تلویزیون روی صحنه بوده ای».
گفتم «بله، ولی نه به عنوان خواننده.
قرار بود در تاونزند که یک کلوپ شبانه در آستین تگزاس است. برنامه اجرا کنم فکر کردم ایا راهی برای خلاصی از این حالت وجود دارد؟ نمی توانم من کسی هستم که یاد میدهد با ترس ها مواجه شوید، جرات داشته باشید به معجزه ایمان داشته باشید، باورهای تان را متلاشی کنید و موفق شوید حالا چطور از شر این ترس نجات پیدا کنم؟ نمی توانم باید این کار را انجام دهم.
پس چه کار کردم اول همه ی تکنیکهای پاکسازی را که در این کتاب توضیح می دهم به کار بردم و علاوه بر آن خودم را هیپنوتیزم کردم. یک شخصیت ناموی و یک خواننده ی عمومی جسور را در ذهنم تصور کردم حتی یک نام و یک داستان برای او ساختم «آنتونیو بیمب».
انتونیو بیمب کوبایی بود و در دهه ی ۱۹۶۰ بعد از به قدرت رسیدن «کاسترو» از کوبا گریخت در آن زمان یک پسر خردسال بود که نشانه هایی از استعداد خوانندگی در او دیده میشد ولی در کوبا هیچ وقت فرصت استفاده از این استعداد را پیدا نکرد. در حالی به ایالات متحده آمد که انگلیسی بلد نبود ولی یاد گرفت با خوانندگی در خیابان ها درآمدی کسب کرد و بعد به قدری محبوب شد که چند باشگاه برای اجرای برنامه از او دعوت کردند به تدریج برای خوانندگی در محیط های بزرگتر دعوت شد.
«انتونیو کت و شلوار و پاپیون سفید می پوشد و کلاه پانامایی به سر می گذارد. محبوب بانوان است. روی صحنه بی پرواست و برنامه هایش مردم را راضی میکند. در حالی که گروه نوازنده در پشت سرش قرار دارند. اواز میخواند مردم هیجان زده میشوند زنان غش می کنند و مردان حسادت میکنند. وقتی انتونیو روی صحنه است اتفاقات عجیبی می افتد.
این اولین خلسه ی خودهیپنوتیزم بود که برای خودم ایجاد کردم. وقتی با گروه نوازندگان به روی صحنه رفتم آنها را به شدت تحت تاثیر قرار دادم و مدتی طولانی تشویق شدم
هیچ کس آنتونیو را نمی شناخت با هیچ کس درباره اش صحبت نکرده بودم ولی حالا که مشکل برطرف شده است. این راز را فاش میکنم. از خودهیپنوتیزم استفاده کردم و خودم را در وضعیت آرام سازی پیش رونده قرار دادم شروع کردم به تجسم
«آنتونیو که ساخته ی ذهن من بود چه شکلی بود؟ شبیه چه کسی بود؟ بعد به آینده سفر کردم و خودم را در جایگاه و شخصیت او قرار دادم
اگر من آنتونیو بودم اوضاع چطور بود؟
تظاهر به داشتن یک شخصیت ثانویه استعدادهای نهفته ای را که از وجودشان اطلاع نداشتید آشکار می کند. مثل این است که یک الگوی نقش داشته باشید ولی خصوصیاتی را که تحسین می کنید. همین حالا دارید. خود اصلاح شده کمک میکند این خصوصیات را بروز دهید
با آن تصورات از خودهیپنوتیزم استفاده کردم تا به دستاورد دلخواه دست. پیدا کنم به شما هم توصیه میکنم مشابه همین کار را انجام دهید. صدها و شاید هزاران راه برای انجام هیپنوتیزم و تحقیق دستاوردهای دلخواه وجود دارد. این کار واقعا جالب است و همه میتوانند انجامش دهند.
بنابراین اگر از صحبت کردن در جمع بترسم از خودم می پرسم بزرگترین سخنرانان چه کسانی هستند؟ میتوانم به مارک تواین فکر کنم که به عنوان یک سخنور خارق العاده شناخته شده است؛ یا به جان اف کندی یا مارتین لوترکینگ میتوانم به افراد مختلف در زندگی ام فکر کنم به آنها فکر میکنم و بعد میپرسم، «آنها چه کار می کنند؟ ویژگیهای آنها چیست؟»
«مارتین لوترکینگ برای ارائه ی سخنرانی معروف خود با عنوان «من یک رویا دارم هفت صفحه یادداشت نوشت ولی از آنها استفاده نکرد. قبل از سخنرانی نشسته بود و یادداشتهایش را مرور می کرد، یک نفر در بین جمعیت که میدانست او سخنرانی دارد گفت «هی، «کینگ» درباره ی روبا صحبت کن کینگ» ایستاد و آن سخنرانی مشهور را به صورت بداهه ایراد کرد به خودش و تجربه ی گذشته اش اعتماد کرد. به نیمه خود گاهش اعتماد کرد.
بخشی از این مهارت در نتیجه ی تجربه و بخشی از آن در نتیجه ی نقش بازی کردن به دست می آید. اگر من «آنتونيو بيمي» بودم، روی صحنه چه کار می کردم؟ در هر رویداد خودهیپنوتیزم بخش شگفت انگیز غل و زنجیر شده ی شما را آشکار می کند
"Home Buying For Dummies" اثر Eric Tyson و Ray Brown: این کتاب یه راهنمای جامع و خودمونی برای خرید خونه ست که به زبون ساده و با مثال های کاربردی نوشته شده.
مهارتهای کاربردی مدیریت جلسات عبارت است از:
۱ فراخوان شرکت کنندگان
آماده سازی مکانی و زمینه سازی فکری برای جلسات
راهکارهای پیشنهادی جهت افزایش بهره وری جلسات
۴ برنامه ریزی ها
تعیین و تبیین مقررات
اقدامات ضروری قبل از شروع جلسه الفه اقداماتی که توسط رئیس با مدیر جلسه باید صورت پذیرد:
ا هدفها باید تعیین تعریف و تشریح شوند.
اعضای مؤثر جلسه انتخاب شود.
با شرکت کنندگان جلسه مقدمتاً تماس بگیرید
آیا مجری نقش خود را با وضوح کامل برای شرکت کنندگان در جلسه توضیح می داد؟
آیا مجری به افراد شرکت کننده اجازه تجدید نظر بر روی صورتجلسه را می داد؟
آیا مجری در زمینه متمرکز نمودن گروه برای بحث حول یک م
یادگیری روان سازی و آسان سازی جلسه مانند بازی است. شما میتوانید قواعد آن را به سرعت یاد بگیرید و شروع به بازی کنید. اما برای مجری خوب بودن نیاز به تمرینات قابل توجهی است. باید گفت که صرفاً یک راه برای
شما می توانید کارهای زیر را در بین دو جلسه انجام دهید تا از تشکیل گروه فکری جلوگیری نمایید: شیوه نخست افراد را تشویق کنید که بین جلسات با دیگر افراد بخش و سازمان خود مشورت نمایند.
به خصوص وقتی که موض
اکنون میدانیم که برای استفاده از اطلاعات و یا شنیدن یک گزارش جلسه، باید هدف مشخصی داشته باشید. بنابراین باید بدانید که مقصود شما از جلسه چیست؟ انواع مختلف جلسات نیاز به نقش ها و روشهای مختلف دارد. برخ
مهارتهای مدیریت زمان جلسه
۱ در همان ابتدای جلسه مدت زمان آن را تعیین و به شرکت کنندگان اعلام کنید.
۲ بهتر است قبل از وقت ناهار جلسه برگزار شود در این صورت احتمال این که جلسه به موقع خاتمه یابد بیشتر
۱ گروه های متجانس افرادی که با نقطه نظرات یکسان در جلسات تصمیم گیری و حل مسئله شرکت می کنند.
گروه غیر متجانس افرادی که با نقطه نظرات مختلفی در جلسات تصمیم گیری و حل مسئله حضور می یابند. در این صورت ن
در این مبحث مطالبی کاملاً کاربردی برای مدیران و صاحبان دفاتر مشاورین املاک آورده شده است. هدف از ارائه این مطلب آشنایی مدیران با انواع جلسات مهارتهای اداره جلسات، مهارت های مدیریت زمان در جلسات آشنایی
را در ۱۳۱۷ در کشور را سال تأسیس آن به شمار آوریم و برخورداری از قانون نظام صنفی (۱۳۵۲) و اجتماعی (یعنی با اعتبار اجتماعی حداکثر ۴ درصد قرار دارد و با گذشت این همه سال هنوز عملکرد سنتی و قدیمی را رها ن
مدیران باید به مهارت و هنر مصاحبه و گزینش مناسب ترین همکاران سازمانی مسلط باشند. این مهارت ها در این مبحث به صورت خیلی ساده و قابل فهم طرح میشود باشد که راه گشای سبک مدیریتی مدیران دفاتر مشاورین املاک