فصل ششم: علم ثروت سازی - بخش دوم

پس اول محصول را آزمایش کنید تا مطمئن شوید بازار دارد. بعد، آن را به تعداد محدود عرضه کنید و بفهمید چه قیمتی میتوانید برایش تعیین  کنید و بعد، رسما شروع به عرضه ی آن کنید مدل کسب و کاری را تدوین کنید که به شما امکان دهد بیشترین تعداد محصولات یا خدمات را با بهترین قیمت در کوتاه ترین مدت به دست بیشترین تعداد مشتریان برسانید. بعد این فرآیند را به سادگی چند برابر کنید و بارها و بارها تکرارش کنید.

افراد اساسا کسب و کارهای موفق را به این شیوه شروع می کنند. اگر خوش شانس باشید با محصول یا خدمات تحول آفرینی مواجه می شوید ولی فقط در صورتی که به سطوح بالاتر رسیده باشید تا مبالغ هنگفتی پول کسب کنید نرم افزار مایکروسافت بیل گیتس» تحول آفرین بود و به یکی از نرم افزارهای بالفعل همه ی کامپیوترهای جهان تبدیل شد.

نکته ی جالبی در این جا هست بیل گیتس این نرم افزار را خلق نکرد. در واقع نرم افزار مایکروسافت را از فرد دیگری که آن را ساخته بود خرید و بعد آن را به طور چشم گیری بهبود داد. او تصمیم گرفت نرم افزارش را در اختیار همه ی توسعه دهندگان نرم افزار در سراسر جهان بگذارد تا همه بتوانند از این که استفاده کنند و نرم افزار ساخته شده روی پلت فرم مایکروسافت را توسعه دهند. «استیو جابز» و «بیل گینس کارشان را همزمان در اوایل دهه ی هشتاد میلادی شروع کردند و «استیو جابز» تصمیم گرفت معماری نرم افزارهایش را در اختیار کسی نگذارد و آن را اختصاصی کند.

مشاهده ومطالعه خلاصه کتب کاربردی

ظرف ده سال بیل گیتس بود درصد از بازار و ایل فقط دو درصد از بازار را در اختیار داشتند با این که بسیاری از مردم می گفتند که ایل کامپیوتر بهتری ست استفاده از آن آسان تر است کاربرپسندتر است، زیباتر است و.... ولی مدل کسب و کار ایل اشتباه بود وقتی در سال ۲۰۰۶، آی فون را عرضه کردند. دوباره گفتند نرم افزارها را ما تولید می کنیم بنابراین ایل چند نرم افزار ساخت ولی بالاخره متقاعد شدند که باید معماری آن ها را باز کنند و اجازه دهند دیگران هم آنها را بسازند. پذیرفتند. منابع تولید تعداد بالای نرم افزار را ندارند. استیو جابز» مدتی طولانی در برابر این موضوع مقاومت کرد. بالاخره پذیرفت معماری نرم افزارها را برای تولید کنندگان نرم افزار باز کنند.

این یکی از بزرگترین تصمیمات کسب و کار در طول تاریخ بود که صدها میلیون و میلیاردها دلار پول به وجود آورد. باعث شد ایل ثروتمندترین شرکت جهان شود و ارزش سهمی باورنکردنی داشته باشد. آنها همین حالا بعد از کسر مالیات دویست میلیارد دلار در بانک دارند. همه چیز به آن گره در مدل کسب و کار مربوط میشود باز کردن معماری بیل گینس» از قبل ثروتمندترین مرد جهان بود چون معماری را درست در ابتدای کار باز کرده بود.

گاهی محصول با خدماتی را میگیرید و آن را با روش متفاوت یا منحصر به فرد بازاریابی ترکیب میکنید و کسب و کار را دگرگون می کنید. ری کراک وقتی برادران مک دونالد و غرفه ی همبرگرشان را در سن برناردینو دید این ایده به فکرش خطور کرد. او دستگاه میلک شیک ساز می فروخت و فروش این شرکت روز به روز بیش تر می شد. پس او برای دیدن آنها رفت و کاملا متحیر شد. آنها خط تولیدی داشتند که همبرگر سیب زمینی سرخ کرده و نوشیدنی های واقعا با کیفیتی تولید می کرد.

او می گفت این یک ایده ی عالی است. آنها وسیله ی همبرگرزن سنتی را گرفته اند و آن را به یک دستگاه تبدیل کرده اند مردم برایش صف می کشیدند. خودروها از همه جا می آمدند و برادران مک دونالد ثروتمند شدند. او پیش برادرها رفت و گفت می خواهید با من وارد تجارت شوید؟ آنها گفتند. «بله حتما»

پس کسب و کاری را شروع میکنیم و مالکیتش را تقسیم می کنیم فکر میکنم پنجاه پنجاه بود و من کل تشکیلات شما را به دفتر اصلی خودم در دس پلینز ایلینویز منتقل میکنم و آن را تکرار خواهم کرد.»

«کراک» میخواست کارش را توسعه دهد و پیش برادران مک دونالد برگشت گفت میخواهد کار را توسعه دهد ولی باید پول قرض بگیرد و رهن کند. آنها گفتند نه نه نه نمیخواستند هیچ کدام از این کارها را انجام دهند. آنها چند پسر خوب و مهربان در سن برناردینو بودند که جامعه‌ای کشاورزی دارد او گفت پس بگذارید سهم تان را یک جا بخرم اسم و کانسیت این کسب و کار را بخرم آنها موافقت کردند و به قیمت تاچیزی آن را فروختند بقیه ی ماجرا را همه میدانند. شرکت موفق و «ری کراک هم یکی از ثروتمندان شد.

مشاهده سریع آگهی های ملکی محله زعفرانیه تهران

نکته ی جالب دیگری در این جا وجود دارد. مردم می گویند می خواهند معاملات شان را فرانچایز کنند این را از کارآفرینان زیادی شنیده ام. تقریبا هفت یا هشت سال طول میکشد تا اولین عملیات فرانچایز فروخته شود. هفت یا هشت سال طول میکشد تا کسب و کار شما به قدری استاندارد شود که به ماشین پول سازی ضمانت شده ای تبدیل شود و مثل ساعت سوئیسی دقیق کار کند آن وقت است که می توانید درها را باز کنید تا کسب و کارتان تمام روزه سوده می کند.

بعد برای اثبات این که شما سیستمی دارید فقط سیستم دیگری را شروع و آن را تکرار کنید تقریبا مثل امین یا همانندسازی همانندسازی می کنید و نمونه ی دوم را میسازید و کل همان سیستم را نصب میکنید آنها را کاملا یکسان بسازید از نمونه ی اولیه متحرف نشوید تا ببینید که آن هم به ماشین پول سازی تبدیل میشود یا نه اگر دستگاه های پول سازی همانندی باشند می فهمید که چیزی در چنته دارید. بعد نمونه ی سوم و چهارم را میسازید ولی اکثر مردم این کار را نمی کنند. چون این کار هفت سال طول میکند درباره ی چرخه ی هفت ساله صحبت کردیم تا تمام نواقص سیستم را رفع کنید. فقط آن وقت است. که می توانید نمونه ی مشابه را تکرار کنید.

وقتی بیل گیتس در مایکروسافت به مشکل خورد، مجوز نرم افزار را برای کامپیوترهای شخصی ای بی ام به ای بی ام می داد ولی بعد مایکروسافت به دردسرهای مالی دوران رکود اقتصادی افتاد «گینس» به آی بی ام رفت و گفت «ببینید به جای این که هر بار که مایکروسافت را روی یک کامپیوتر شخصی نصب کنید به من حق امتیاز دهید، چرا آن به قیمت سیصد و پنجاه هزار دلار از من نمی خرید؟»

آنها گفتند نه ما در کار مالکیت نرم افزار نیستیم خیلی از شما ممنونیم ما علاقه ای به خرید مایکروسافت به قیمت سیصد و پنجاه هزار دلار نداریم میتوانید چنین چیزی را تصور کنید؟

 مشاهده کتاب‌‌های دیگر حوزه موفقیت

بنابراین او مجبور شد کاری کند که شرکت راه بیفتد و موفق شد. امروز مایکروسافت قبل از خوردن صبحانه بدون این که کوچک ترین نگاهی به صورتهای مالی شان بیندازند میتواند آی بی ام را بخرد و بفروشد. همیشه به این فکر میکنم که کدام نابغه ی بزرگی در آی بی ام این تصمیم را گرفت ولی بخت با آنها یار بود. حالا بیل گینس» را می بینیم و می گوییم «وای ثروتمندترین مرد دنیا نزدیک بود که این طور نباشد. ری کراک هم همه چیز را به خطر انداخت.

«پیتر دراکر» می گوید «هر جا کسب و کار موفقی می بینید، زمانی شانس بزرگی به کسی رو کرده و او برنده شده است» میلیاردرهای خود ساخته کسانی هستند که کارشان را با هیچ شروع کرده اند و در طول عمرشان یک میلیارد دلار پول به دست آورده اند آنها می گویند اولین ویژگی، سخت کوشی و انضباط نفس است. دومین ویژگی یادگیری مداوم است که می بینیم در مورد موارن بافت صدق میکند. ویژگی سوم تمایل به خطر کردن است در نقطه ی مشخصی آنها حاضر شدند هر آن چه را داشتند وسط بگذارند مثل بازی نگراس هولدم و همه ی ژنون ها را با یک کارت روی میز بریزند. آنها حاضر شدند این کار را انجام دهند و کارت درست پیدا شد. این گونه است که وارد گروه یک هزارم درصد برتر می شوید. داستانی درباره ی کسی وجود ندارد که همه ی این خطرات را پشت سر نگذاشته باشد و میلیاردر شده باشد. از بین افراد بسیاری که همه ی این خطرات را پذیرفتند اکثریت همه چیزشان را از دست دادند و مجبور شدند از تو شروع کنند.

درباره ی یک درصد در مقابل نودونه درصد حرف می زنیم همه ی آنها کارشان را به یک نحو و با توانایی های طبیعی مشابه شروع کردند؛ توانایی کسب درآمد نداشتند. هیچ پولی نداشتند شاید تحصیلات خوب یا بدی داشتند. شاید هم نه و از این قبیل چیزها این افراد خاص چطور وارد گروه یک درصد برتر شده اند؟

پی برده ام که به یک درصد برتر بلکه سه درصد برتر هستند که اهداف و برنامه های مشخص روشن و مکتوب دارند که روی آنها کار می کنند. درست مثل معماری که ساختمان فوق العاده زیبایی را طراحی  می کنند و دائم طرح های اولیه را اصلاح میکند. آن ها روی برنامه ها و اهداف مکتوب کار میکنند این افراد سه درصد برتر را تشکیل می دهند.

همان طور که از پژوهشها متوجه شده ایم این افراد ده برابر بیش تر از افراد معمولی درآمد دارند ده برابر بیشتر دارایی دارند، زندگی خیلی بهتری دارند. چون برنامه ها و اهداف مکتوب دارنند بنابراین یک درصد در برابر تو دونه درصد نیست. سه درصد در برابر نود و هفت درصد است.

این موضوع در انجمن مدیریت آمریکا مطالعه شده است. آنها متوجه شده اند افراد موفق باهوش تر نیستند ضریب هوشی بالاتری ندارند با مدارک بهتری فارغ التحصیل نشده اند به کالج های بهتری نرفته اند. فقط بعضی از کارها را به شیوه ای متفاوت انجام داده اند و یکی از آنها نوشتن اهداف و برنامه هاست. این افراد وقتی کسب و کارشان را شروع می کردند. برنامه های کسب و کار را بسیار روشن نوشتند و بعد، مرحله به مرحله آنها را اجرا کردند تا محصولات یا خدماتی را که به دردشان می خورد، پیدا کنند.

مشاهده جزئیات وخرید کتاب علم پول درآوردن

جهت تهیه این کتاب ارزشمند و کاربردی با شماره زیر تماس بگیرید.

مجید کیوان پور : 09129374020

مطالعه بخش قبلی این فصل کتاب

مطالعه بخش بعدی این فصل کتاب