فصل چهارم: تاثیر گذاری در عصر دیجیتال - بخش اول

تاثیر گذاری در عصر دیجیتال

دن حسب «برایان بیا برویم سراغ تاثیر گذاری در عصر دیجیتال در واقع این بخش در مورد جریان سیر تکامل تکنولوژی در جامعه مان و تاثیرش روی تاثیر گذاری است. خیلی ها فکر میکنند تاثیر گذاری محصول تلاش بشر است ولی ما روز به روز آن را بیش تر به وسیله ی تکنولوژی انجام می دهیم.

در چهل و چهار سال سابقه ی کاریات شاهد تغییرات بسیار زیادی در اقتصادمان بوده ایم از تلفن های ثابت ماشینهای تکثیر نامه های تایپی، جلسه های رو در روی بیش تر و دایره ی توجه های بزرگ تر گرفته تا گوشی های هوشمند پوشه های دیجیتال ایمیل ها یا پیامک ها جلسه های اسکایپی و دایره ی توجه کوچک تر ممکن است در مورد چالشی صحبت کنی که عصر دیجیتال برای افرادی دارد که می خواهند. تاثیر گذارتر باشند؟

مشاهده ومطالعه خلاصه کتب کاربردی

برایان همه دوست دارند سریع تر راحت تر و ارزان تر به اهدافشان پرسند. تمام تکنولوژیها برای این کار کمکمان می کنند. هدف تمام  کارهایی که به صورت آن لاین با استفاده از برنامه های کامپیوتری نرم افزارها ... انجام میشود کمک به ماست تا اهداف مان به خصوص برقراری ارتباط را به شکل راحت تر و سریع تری انجام دهیم در واقع تمام کارهای مان تمام پیشرفت های انسان از همان اولین باری که مطلبی را روی یک تکه سنگ حجاری کرده است برای برقراری ارتباط سریع تر راحت تر مقرون به صرفه تر و واضح تر با تعداد بیشتری از افراد بوده است.

راستی، هدف از کاربرد زبان چیست؟ برقراری ارتباط علاوه بر این زبان و واژه ها افکار فشرده شده ای هستند. این حقیقت که یک واژه یک فکر فشرده شده است به این معنی ست که یک واژه معانی زیادی دارد. مثلا واژه های عشق تمایل ،آرزو نفرت جنگ دلسوزی با درک را در نظر بگیرید؛ همه شان معانی خیلی خیلی متفاوتی دارند.

فرهنگ لغات اکسفورد چهل و چهار معنی برای کلمه ی «nice» ارائه داده است که هر کدام دریافت معنایی شان درست هستند. بنابراین، وقتی به این کلمه بر می خوریم ده بیست یا سی معنی مختلف در ذهن مان تداعی می شود. وقتی این کلمه را کنار کلمه ی دیگری که بیست یا سی معنی دارد میگذارید میتوانید افکار کاملا پیچیده ای از آنها برداشت کنید و با تفکر پیچیده ی یک فرد دیگر میتواند کاملا متفاوت باشد. امروز خیلی از کهن ترین نوشته ها حتی خود انجیل چنان بارها تحریف شده اند که ارتباط بسیار محدودی با منظور نویسنده ی اولیه دارند.

مشاهده سریع آگهی های ملکی محله اوین تهران

گاهی یک واژه حتی یک ویرگول در یک قرارداد حقوقی می تواند آن قرارداد را از اعتبار ساقط کند چند وقت پیش داشتم مطلبی در مورد یک دعوی حقوقی میخواندم که چند سال پیش در شیکاگو در گرفته بود. قاضی به این نتیجه رسیده بود که محل قرار گرفتن یک ویرگول معنی یکی از بندهای قرارداد را چنان تغییر داده بود که خوانده باید چهل میلیون دلار به خواهان پرداخت میکرد معنای قرارداد چنان در اثر قرار گرفتن ویرگول در آن جا تغییر پیدا کرده بود که یکی از طرفین باید چهل میلیون دلار به دیگری غرامت میداد و اگر خوانده نسبت به رای  قاضی اعتراض میکرد یا آن را به دادگاه استیناف می برد، آن وقت هزینه ی دعوی صد میلیون دلار میشد به این ترتیب کل معنی یکی از بندهای اصلی قرارداد به نظرم یک قرارداد سیبندی به خاطر قرار گرفتن یک ویرگول در زمان نامناسب و در مکان نامناسب، نامعلوم بود.

دن چه جالب

برایان یک موضوع جالب دیگر در مورد تاثیرگذاری می توانی چیزی به من بگویی، ولی وقتی در حال گفتش هستی میتوانم پیش خودم فکر کنم لعنتی، مجبورم فلان کار را بعد از کارم انجام دهم یا زنم به من گفته قبل از رفتن به خانه فلان چیز را برایش بخرم این فکر دوم مزاحم می شود و رشته ی افکارم را پاره میکند به این ترتیب منظورت را دریافت می کنم؛ ولی یکی از بخش های اصلی اس را از قلم می اندازم به این می گویند، «پارازیت» 

یکی از کلمه هایی که به کار برده ای با کلمه ای که دریافت کرده ام کاملا فرق دارد. به همین خاطر هم از کلمه ی دیگری استفاده می کنم تا مطمئن شوم منظورت را کاملا گرفته ام تو هم میگویی، «نه دقیقا منظورم این نبوده راستش فلان چیز مدنظرم بود ببین چقدر سوء تفاهم می تواند در یک گفت و گو به وجود آید. بنابراین وقتی در مورد تاثیر گذاری در عصر دیجیتال حرف میزنیم یکی از مهم ترین کارهایی که می توانیم انجام دهیم این است که سرعت برقراری ارتباطمان را کاهش دهیم و هر چیزی را دوبار بررسی کنیم تا آن را تایید کنیم و کاملا مطمئن شویم.

وقتی داشتم کسب و کارم را اداره میکردم و از یک نفر می خواستم کاری برایم انجام دهد و او هم می گفت «بله، انجامش خواهم داده می گفتم دوباره تکرار کن دقیقا چه چیزی از تو خواسته ام. او هم می گفت گفتی فلان کار را به فلان روش در فلان ساعت انجام بدهم». می گفم همه این دقیقا چیزی نیست که از تو خواستم از تو خواستم این کار را به این روش در این ساعت انجام دهی 

بنابراین عادت کردم افراد را مجبور کنم یک دفترچه یادداشت مثل دفترچه یادداشت یک فرد تندنویس با خودشان بیاورند و وقتی داشتم با آنها صحبت میکردم باید خواسته هایم را یادداشت می کردند. بعد. می گفتم حالا دوباره بخوانش و آنها هم دوباره آن را می خواندند. در پنجاه درصد موارد از یک گفت و گوی ساده بد برداشت می شد و برداشت شان با آن چه گفته بودم فرق می کرد؛ همین کار باعث می شد. اقدامات شان با خواسته های من کاملا فرق داشته باشد و نتیجه ی کاملا متفاوتی به بار بیاورد.

 مشاهده کتاب‌‌ های دیگر حوزه موفقیت

می گویند در جنگ داخلی آمریکا اوج نقطه ی نبرد بین ایالات متحده در جنگ گنسبورگ اتفاق افتاده است. نیروهای ایالت های جنوب که شمال را تسخیر کرده بودند به صورت غیر منتظره در گنسبورگ، پنسیلوانیا به هم برخوردند. نیروهای ایالتهای جنوبی از شمال می آمدند و نیروهای ایالت های شمالی از جنوب و در آن نقطه بر حسب تصادف به همدیگر رسیدند. بدون آن که کسی برای جنگ نقشه کشیده باشد، نبرد شروع شده فرماندهان نمی دانستند چه خبر است؛ نیروها از جاهای مختلف می آمدند تا به همدیگر ملحق شوند.

جنگ گنسبورگ به روز کامل طول کشید. یکی از مهم ترین قسمت های این جنگ روز دوم نبرد بود؛ آن روز رابرت ای لی» به فرمانده نیروهای عملیاتی اش، ژنرال لانگ استریت دستور داد تا در جناح راست نیروهای متحد موضع بگیرد و وقتی اوضاع مساعد بود. به دشمن بورش ببرد. خب ژنرال «لانگ استریت باور نداشت این بهترین موضع برای حمله باشد، به همین خاطر هم ارتشش را تا نیمه ی راه جلوتر برد و تمام طول روز آن جا ماند. اگر نیروهایش را کمی جلوتر میبرد و فشارش روی نیروهای متحد را حفظ میکرد میتوانست آنها را از پای درآورد؛ چون نیروهای ایالات متحده هنوز جلو نیامده بودند. نیروهای ایالتهای جنوبی پیروز نبرد می شدند و جنگ همان روز تمام می شد.

«لی» نیروهایش را جلوتر برد؛ ولی لانگ استریت نیروهایش را در همان  موضع نگه داشت و اجازه داد تمام طول روز منتظر بمانند. در نهایت ساعت چهار بعد از ظهر بود که «لی» پیامی برای لانگ استریت فرستاد و از او پرسید، چرا هنوز نیروهایت را جلو نیاورده ای؟» «لانگ استریت» در جواب گفت «فکر میکردم گفته اید هر وقت اوضاع مساعد بود. نیروهایم را جلو بفرستم؟» «لی» جواب داد «بله ولی اوضاع مساعد بوده است. لطفا همین حالا نیروهایت را جلو بفرست لانگ استریت» واقعا چنین چیزی نمی خواست با همه ی اینها نیروهایش را جلو فرستاد، متاسفانه نیروهای ایالت های شمالی آماده بودند نیروهای ارتش ایالتهای شمالی خودشان را شبانه آنجا رسانده بودند و هزاران نفر از آنها آن جا حضور داشتند؛ آنها در طول سمتری ریج گیر افتاده بودند و وقتی توانستند به جلو حرکت کند در زمینهای بالادستی و در موضع برتر قرار داشتند.

تیرد شدیدی در گرفت کوهی از کشته ها و زخمی ها به زمین افتاد و نیروهای جنوبی به عقب رانده شدند. دومین روز جنگ به بن بست کشیده شد. اگر لانگ استریت نیروهایش را به جلو حرکت می داد. یعنی همان طور که «لی» گمان میکرد دستور داده، عمل می کرد پیروز میشدند و ممکن بود سرنوشت جنگ عوض شود.

مشاهده جزئیات وخرید کتاب علم تأثیرگذار بودن

جهت تهیه این کتاب ارزشمند و کاربردی با شماره زیر تماس بگیرید.

مجید کیوان پور : 09129374020

مطالعه بخش بعدی این فصل کتاب