فصل دوم: افسانه هایی دربارۀ پول - بخش هشتم

 اجازه بده درباره ی افسانه ی شماره ی سه بحث کنیم اگر کارمند باشی رسیدن به اهداف مالی غیر ممکن است چه رسد به ثروتمند شدن آیا این یعنی اکثر قریب به اتفاق کسانی که کارآفرین نیستند، هیچ راهی برای ثروتمند شدن با رسیدن به استقلال مالی ندارند؟ توضیح بده چطور همه می توانند با پیروی از برنامه ی منظم خرج و پس انداز کردن به آزادی مالی برسند با این که شاید برای آنها بیش تر از مالکان کسب و کار طول بکشد.

«برایان»

»بيتر لينج» موفق ترین سرمایه گذار تاریخ بود. او صندوق سرمایه گذاری چند میلیارد دلاری ماژلان را ساخت و در اوج ثروتمندی بازنشسته شد. این کلمات شگفت انگیز از اوست زمان بندی بازار مهم نیست زمان در بازار است که اهمیت دارد.

اگر کسی بخشی از سهام یک صندوق سرمایه گذاری مشترک با صندوق سرمایه گذاری شاخصی را می خرد در واقع مالک می شود. چون هر سهم نمایانگر درصدی از مالکیت آن شرکت است. ده درصد از میلیونرهای خود ساخته کسانی هستند که در کل زندگیشان برای شرکت دیگری کار کرده اند. آنها واقعا به سختی کار میکردند حقوق خوبی دریافت می کردند و پولشان را پس انداز می کردند. آنها از طرح های جبران  خدمات معوق مثل انواع طرح های بازنشستگی استفاده می بردند. پول شان را کنار می گذاشتند و اجازه می دادند که بیش تر شود.

مشاهده ومطالعه خلاصه کتب کاربردی

دلیل این که افراد در زمان بازنشستگی از نظر مالی مستقل نیستند. این است که هر چه را به دست می آورند خرج می کنند. بعد، ناامید می شوند چون در پنجاه سالگی پول زیادی پس انداز نکرده اند و با پولی که برای شان باقی مانده با قرض گرفتن مبلغی پول بازی پولدار شدن فوری را شروع میکنند که بی برو برگرد با شکست مواجه می شود. تنها کسانی که از طرح های پولدار شدن فوری ثروتمند میشوند، کسانی هستند که این طرح ها را می فروشند. این طور است که مردم نامید می شوند.

واقعیت این است که کسی که ماهی صد دلار پس انداز می کند و آن را در یک صندوق شاخص یا صندوق مشترک محافظه کارانه با مدیریت خوب سرمایه گذاری میکند متوجه میشود در گذر زمان پولش حدود هشت تا ده درصد در سال بیشتر میشود و با پس انداز صد دلار در ماه طی دوره ی عمر کاری شان میلیونر خواهند شد. آمارها واقعا جلب توجه اند و می گویند از هر صد نفری که کارشان را امروز شروع میکنند یکی ثروتمند خواهد شد. چهار نفر زندگی آسوده ای خواهند داشت پانزده نفر به استقلال مالی دست پیدا می کنند و هشتاد نفر مابقی یا ورشکسته میشوند یا فوت می کنند با وقتی به بن بازنشستگی می رسند هنوز مشغول کارند.

چرا این طور است؟ دلیلش این نیست که پول کافی به دست نیاورده اند. من سالها قبل تجربه ی فوق العاده ای داشتم. سمیناری را برگزار میکردم و در آنجا توضیح دادم هر کسی میتواند ثروتمند شود. اگر کارش را به موقع شروع کند سخت کار کند تا دیروقت در محل کار بماند و از این قبیل حرفها افراد در زمان استراحت دور من جمع شدند. و سوال میپرسیدند که مرد جوانی که از نظر روانی و جسمانی مشکل دار بود، نزدیک شد و فریاد زد «آقای تریسی» آقای «تریسی »« دیگران ساکت شدند گفت من هم میتوانم پولدار شوم؟» همه ی چشم ها به طرف من چرخید گفت من در کارگاه تعمیر مبلمان کار میکنم به من دستمزد میدهند و من ماهی صد دلار پس انداز می کنم. با این کار من هم می توانم پولدار شوم؟ 

من روز قبل به این آمار و ارقام نگاهی انداخته بودم و دیده بودم اگر ماهی صد دلار پس انداز کنید و آن را در صندوق مشترک محافظه کارانه ای در طول عمر کاری تان سرمایه گذاری کنید وقتی در شصت و پنج سالگی بازنشسته شوید ارزش پولتان یک میلیون دلار خواهد شد. این ارقام را تکرار کردم و گفتم بله اگر در طول عمر حرفه ای است، ماهی صد دلار پس انداز کنی در شصت و پنج سالگی میلیونر خواهی شد. از این کسانی که در اطراف راه میروند و ماشین سواری میکند و با هواپیما به تعطیلات می روند ثروتمندتر خواهی شد. مزیتهای کمتری در زندگی خواهی داشت ولی میلیونر می شوی.

مشاهده سریع آگهی های ملکی محله نیاوران تهران

یادتان باشد کسی که زود شروع به کار میکند و به مدت کافی پس انداز می کند و به پولش دست نمی زند از معجزه ی اثر مرکب زمانی در بازار بهره مند می شود. لازم نیست مالک شرکت باشید. لازم نیست کار آفرین باشید. می توانید فقط در سهام شرکتهای دیگر سرمایه گذاری کنید و مالک بخش کوچکی از شرکتهای مختلفی شوید که مدیریت خوبی دارند و به دست کارشناسان خبره اداره می شوند در این صورت شما هم میتوانید از نظر مالی مستقل شوید.

»دن«

افسانه ی بعدی را اکثر مردم باور دارند. افسانه ی شماره ی چهار اکثر ثروتمندان در محله های گران قیمت زندگی می کنند، ماشین های لوکس سوار میشوند و ولخرجی میکنند. تحقیقات پیشگامانه ی کتاب همسایه ی میلیونر بر این افسانه خط بطلان کشید، چون نشان داد اکثر ثروتمندان در محله های متوسط زندگی می کنند، ماشین های استاندارد سوار میشوند و اغلب مقتصدتر از دیگران هستند. پس کی در محله های گران قیمت زندگی میکند و این ماشین های لوکس جدید را سوار میشود؟ بیایید درباره ی تفاوت بین ثروت و درآمد بحث کنیم. به نظر شما این دو روش زندگی در کجا متعادل می شوند؟

«برایان»

زندگی سه بخش دارد سالهای یادگیری سال های کسب درآمد و سالهای حسرت البته امروز میگوییم که سالهای یادگیری تا ابد طول میکشند ولی سالهای درآمدزایی همان سالهایی هستند که سخت کار می کنید و پول جمع میکنید و آن پول را در کاری سرمایه گذاری می کنید تا در زمان معینی به نوعی نقطه ی تلاقی برسید که سود پول سرمایه گذاری شده بیش تر از درآمدتان باشد. این نقطه ای است که شروع به کاستن از سرعتتان میکنید و به تدریج شاید ظرف پنج یا ده سال کار را کنار بگذارید. بعد میتوانید پول تان را به دقت مدیریت کنید و برای بقیه ی سالهای عمر زندگی آسوده ای داشته باشید.

اکثر کارآفرینان جاه طلب اند. در واقع حریص اند و دلیلش این است. که از خانواده های کم درآمد می آیند. آنها معتقدند هر آن چه در کودکی از آن محروم بوده اید انگیزه ی کوشش شما در بزرگسالی می شود. تقریبا مثل نیاز کمبود است که در روان شناسی تایید شده است. افراد معمولا احساس میکردند از پول کافی محروم اند پس واقعا برای به دست آوردن پول حریص اند. آنها متوجه میشوند راه اندازی کسب و کار و فروش و سخت کوشی راهی برای به دست آوردن پول است.

ولی پرسش این جاست این نقطه ی تلاقی چه وقت روی می دهد؟ یکی از دوستان بانکدار من درباره ی کارآفرینی صحبت می کرد که به بانک آمده بود و میخواست خانه ی گرانی بخرد. دوستم می گفت همیشه می شود کسب و کارهایی را که به دردسر خواهند افتاد، تشخیص داد کسب و کار بالاخره شروع به سوددهی میکند و مالکش حالا تصمیم می گیرد ولخرجی کند ماشین و خانه ی گران می خرد و پولش را به کمک بانک می پردازد. میفهمی به دردسر خواهند افتاد، چون خیلی زود شروع به خرج کردن پولشان می کنند.

بعد البته رکود و کسادی و نوسانات صنایع و اقتصاد صورت می گیرند. شرکت سقوط میکند نقدینگی اش کم میشود و فرد از عهده ی پرداخت ها بر نمی آید. شرکت سازنده ی خودرو آن را پس می گیرد و بانک خانه را پس میگیرد بانک همیشه حداقل سپرده ی بیست درصدی را درخواست میکند تا پشت گرمی وثیقه ای بسیار خوبی داشته باشد. بنابراین اگر افراد بتوانند این پول را برگرداند که همیشه با کم کردن آن  از ارزش شرکت شان این کار را انجام میدهند بانک پول را به آنها وام می دهد و فقط در شرایط رکود و کسادی بعدی خانه را پس می گیرد.

دوست بانکدار من می گفت زمانی شروع به خرید خانه و خرج کردن پولتان کنید که از پس مشکلات برآمده باشید و از نظر مالی مستقل شده باشید و بتوانید مازاد پولتان را سرمایه گذاری کنید.

 مشاهده کتاب‌‌های دیگر حوزه موفقیت

این نکته ما را به داستان کوتاه وارن بافت بر می گرداند. وقتی او با همسرش از کالج دانشگاه کلمبیا به اوماها در تیراسکا برگشت، توانست خانه ی کوچکی را بخرد که در آن زمان حدود بیست و پنج هزار دلار قیمت داشت. او هنوز در آن خانه زندگی می کند.

به گزارش مجله ی فوریس او سومین مرد ثروتمند جهان است؛ ولی هنوز در آن خانه ی کوچک زندگی میکند و هیچ وقت به خانه ی دیگری نرفت. می گفت اصلا خوب نیست که پولتان را زیادی زود خرج کنید. بنابراین عادت کرد همه ی پولش را سرمایه گذاری کند و هرگز آن را خرج نکند. امروز او موفق ترین سرمایه گذار تاریخ است.

نکته ی بسیار مهم زمان بندی ست؛ وقتی پول کافی داشتید آن را کنار بگذارید تا اگر خانه ای خریدید اگر کل دنیا زیر و رو شد. هنوز بتوانید وام های تان را پرداخت استاندارد زندگیتان را حفظ و خانواده تان را تامین کنید. اما اگر زیادی زود این کار را انجام دهید ریسک اتفاقات غیر منتظره و از دست دادن پولتان را به جان می خرید.

مشاهده جزئیات وخرید کتاب علم پول درآوردن

جهت تهیه این کتاب ارزشمند و کاربردی با شماره زیر تماس بگیرید.

مجید کیوان پور : 09129374020

مطالعه بخش قبلی این فصل کتاب

مطالعه بخش بعدی این فصل کتاب