فصل دوم: افسانه های کارآفرینی مدرن - بخش پنجم

بعد از گذشت پانزده سال از آشنایی با اسطوره پرتلاش زندگی شخصی ام استاد (برایان ترسی) و پس از گذراندن دوران بسیاری زیبایی از زندگی کاری و شخصی و پیشرفتی که به نظر شخصی خود و اطرافیان قابل توجه بوده است بر آن شدم تا همچون گذشته اثر دیگری از جناب (برایان تریسی) را ترجمه کنم. امروز اهمیت شروع و راه اندازی یک کسب و کار برای هموطنانم در ایران بسیار جدی ست در کنار آن باید توجه داشت که هر کدام از ما برای ایجاد آن احتیاج به آگاهی و دانش داریم طی سالهایی که شاگردی بسیاری از اساتید ایرانی و فرنگی را در کارنامه ی خود داشتم تاثیر عمیقی را که نوع نگاه و نگرش این بزرگواران بر من و سایر دانش آموختگان گذاشته است، به شکل ملموسی درک کرده ام.

آنها مواد اولیه را خریدند و پیتزاها را از قبل آماده کردند. تبلیغاتش را در نقاط مختلف دانشگاه نصب کرد. پیتزا در مدت سی دقیقه تحویل داده میشود و در غیر این صورت رایگان است این تبلیغ جذابیت زیادی برای دانشجویان داشت چون معمولا دانشجویان پول زیادی ندارند. سریع و اگر سریع نیست، رایگان است.

مردم شروع کردند به خرید این پیتزاها اسم شرکتش را دومینوز گذاشت. در یک چشم برهم زدن بیش از هشت هزار رستوران پیتزای دومینوز در سراسر جهان وجود داشت. نام موناگان»، پسر یتیمی که این کار را شروع کرده بود ۲٫۳ میلیارد دلار ارزش خلق کرد. فقط به یک دلیل یکی از ثروتمندترین مردان جهان است وقتی مردم پیتزا سفارش می دهند از قبل گرسنه هستند.

این یک نوع نیاز و مشکل است. نوعی هدف است مردم می خواهند پیتزا همین الان وارد معده شان شود. کار شما این است که آن را هرچه سریع تر به آنها برسانید.

 

مشاهده ومطالعه خلاصه کتاب های کاربردی

 

بعضی از مردم شکایت داشتند که شعبه های پیتزا دومینوز چندین برابر می شوند ولی کیفیت پیتزاهای شان به اندازه ی پیتزاهای با زمان بخت شصت تا نود دقیقه ای خوب نیست افراد دیگر می گفتند، «چه اهمیتی دارد؟ اگر سریع تحویل داده شود به اندازه ی کافی خوب است.

در این جا دانشجویی یتیم و فقیر به کار کم ارزش تحویل پیتزا در فولکس واگن قدیمی خود مشغول بود به ایده ای برای بهبود فقط یک چیز رسید سرعت دریافت پیتزا چگونه میتوانید سرعت را بالا ببرید؟ باریک ترشان کنید آنها را از قبل آماده داشته باشید و ده تا دوازده دقیقه بعد از دریافت سفارش ارسال شان کنید.

اگر یک کارآفرین مشتاق هستید کار شما مثل صفحه ی رادار است.

فقط به جست و جوی افق برای این نقاط کوچک محل مشکل بسیاری از افراد ناراحتی با خشم ادامه دهید. بعد از خود بپرسید چگونه می شود. آن ناراحتی را از بین برد چگونه میشود مشکل این مشتری را حل کرد؟ چگونه میشود مشتری را خوشحال کرد؟

از وجود تعداد مشتریان کافی مطمئن شوید. من موقع سرمایه گذاری در هر شغل همیشه از این موضوع مطمئن میشوم که حداقل یک میلیون مشتری در داخل کشور وجود دارند که از عهده ی خرید این محصول یا خدمات بر می آیند. مطمئنا شما یک میلیون مشتری نخواهید داشت ولی اگر ده هزار مشتری هم داشته باشید خیلی خوب است و اگر این ده هزار مشتری به صورت منظم سفارش دهند و تکرار و تجدید شوند، پس می توانید خیلی موفق شوید.

فقط در موردش فکر کنید به چیز کوچکی فکر کنید که مردم واقعا از آن ناراحت هستند و میخواهند بابت رفع آن هزینه کنند؛ بعد اولین نفر در خط مقدم برای حل این مشکل خواهید بود.

 

مشاهده سریع آگهی های ملکی محله ولنجک تهران

 

افسانه ی پنج بیشتر کار آفرینان ریسک کنندگان جسوری هستند.

همان طور که اشاره کردم کارآفرینان موفق از ریسک برای رسیدن به سود خودداری میکنند کارآفرینان موفق کسانی هستند که راهی برای سودآوری و ارائه ی محصول یا خدمات با هزینه ای کم تر از مقدار مورد نظر مشتریان پیدا میکنند. روند کار به این صورت است. آنها از تمام امکانات موجود برای اجتناب از خطر استفاده می کنند.

در مطالب قبل به بوت استرپینگ اشاره کردم در حین انجام این کار نباید هیچ اشتباهی از جانب شما سر بزند چون پول ندارید. نمی توانید از عهده ی هزینه ی آن بر بیایید. اگر در حال بوت استرپینگ هستید و اشتباه کنید بیکار میشوید خانه منزل اتومبیل حساب بانکی و هر چیز دیگری را از دست میدهید بنابراین بوت استرپینگ و ادارتان می کند که  از خطر دوری کنید و ادارتان میکنند تا در مورد هر تصمیم برای جلب رضایت مشتریان با دقت فکر کنید.

شما حدس نمی زنید. شما اثبات مفهوم را تمرین می کنید. اگر ایده ی جدیدی دارید اول آن را در مقیاس کوچکی امتحان کنید تا در صورت کارایی نداشتن و شکست به هر دلیل خسارت وارده خیلی کم باشد و بتوانید سریع جبرانش کنید.

چند سال پیش کتاب جالبی با عنوان قواعد کلی زوریخ» منتشر شد. هدف این کتاب کمک به ثروتمند شدن است. ظاهرا نیمی از پول جهان در اختیار مردم زوریخ است اسرار آنها چیست؟

شماره ی یک آنها ضررهایشان را کم میکنند با دقت زیادی پیش می روند و به محض احساس اشتباه به سرعت جلوی ضررهای بیش تر می گیرند. بنابراین ضررهای تان را کم کنید.

یکی از دوستان خوب من پوکر حرفه ای بازی می کند. فرد بسیار با هوشی ست. یک بار چیزی به من گفت که فکر میکنم واقعا شسته رفته است. گفت هر وقت شرط بندی میکنی با کارت میگیری جوری به میز نگاه کن که انگار میز کاملا جدیدی است. میزان شرط بندی ات را فراموش کن تعداد کارتهای گرفته شده را فراموش کن این موارد به گذشته مربوط هستند و تو نمی توانی گذشته را تغییر بدهی دوباره به میز نگاه کن و تصمیم بعدی ات را بر اساس شکل فعلی میز بگیر. اگر میز خوب نیست اگر کارتها تغییر کرده اند اگر مشخص است که احتمالا شخص دیگری دست بهتری نسبت به تو دارد ضرر خودت را کم کن و فورا از آن دست انصراف بده.

 

 مشاهده کتب‌‌ دیگر حوزه موفقیت

 

شگفت اور است که چگونه خیلی از مردم فکر میکنند که اگر پول خوبی را بعد از پول بد خرج کنند. پول بد به نوعی به پول خوب تبدیل می شود. آنها محصول یا خدماتی را ارائه میدهند که هیچ کس نمی خواهد بنابر این بودجه ی تبلیغاتی شان را دو برابر می کنند و افراد تبلیغ کننده دائم به شما خواهند گفت تنها کاری که باید انجام دهید  صرف هزینه ی بیشتر برای تبلیغات است. محصول بد شما که هیچ کس را نمی خواهد ناگهان به افسانه تبدیل میشود و مردم شروع به خرید آن خواهند کرد به این طور نیست.

یکی از دوستان من صاحب یک رستوران است و بسیار هم موفق و تروتمند به عنوان یک مهاجر از ایتالیا شروع به کار کرد و اوضاع به هیچ وجه بر وفق مرادش نبود در رستورانی مشغول شستن ظرف ها بود و بعد به عنوان خدمتکار کار میکرد. من فقط مدت کمی بعد از مهاجرتش از ایتالیا با او ملاقات کردم با او حرف میزدم و از او سوال می پرسیدم با خودم گفتم «خدای من کار این مرد واقعا با کیفیت است این کیفیت در حین انتظارش در کنار میز در حین سرو غذا و همه چیز دیده می شد. کارش را به شدت جدی می گرفت.

سرانجام آن مرد رستوران ارزان قیمتی خرید در تمام طول شب سطل های زباله ی پشتی را بررسی میکرد تا ببیند مردم چه چیزی را دور می ریزند.

اگر آنها چیزی را دور می انداختند به میز آنها می رفت و می گفت. خیلی ممنون که به رستوران من آمدید احساس کردم این غذای خاص را دوست ندارید. امکانش هست تا دلیلش را به من بگویید؟»، مردم مردم به راحتی ناراحتی های خود را خالی می کنند. آنها غذا را خریدند و آن را دور انداختند.

اگر مردم غذا را دوست نداشتند. او آن غذا را حذف می کرد. به این کار ادامه داد. هدفش این بود که از دور نریختن مواد غذایی به داخل سطل زباله مطمئن شود. در آخر بعد از دو تا سه سال چهار رستوران داشت و مولتی میلیونر بود به یکی از محترم ترین افراد شهر تبدیل شد و روزنامه ها مرتب در موردش مینوشتند مردم موقع قدم زدن او در خیابان برایش دست تکان می دادند.

ایده ی او حذف سريع ضرر بود. اگر مشتریان با خرید نکردن یا دور انداختن محصول به شما میگویند که آن را دوست ندارند، فورا آن را  متوقف کنید چنین طرزفکری نداشته باشید که من میزان بیش تری از این غذا را که هیچ کس نمی خواهد تولید میکنم چون این موضوع به معنای صرف هزینه ی پیش تر تبلیغات یا بسته بندی است.

 

مشاهده جزئیات وخرید کتاب خلق یک کسب وکار ثروت ساز

 

جهت تهیه این کتاب ارزشمند و کاربردی با شماره زیر تماس بگیرید.

مجید کیوان پور : 09129374020

 

مطالعه بخش قبلی این فصل کتاب

مطالعه بخش بعدی این فصل کتاب