فصل اول: به عصر کارآفرینی خوش آمدید - بخش هفتم

بعد از گذشت پانزده سال از آشنایی با اسطوره پرتلاش زندگی شخصی ام استاد (برایان ترسی) و پس از گذراندن دوران بسیاری زیبایی از زندگی کاری و شخصی و پیشرفتی که به نظر شخصی خود و اطرافیان قابل توجه بوده است بر آن شدم تا همچون گذشته اثر دیگری از جناب (برایان تریسی) را ترجمه کنم. امروز اهمیت شروع و راه اندازی یک کسب و کار برای هموطنانم در ایران بسیار جدی ست در کنار آن باید توجه داشت که هر کدام از ما برای ایجاد آن احتیاج به آگاهی و دانش داریم طی سالهایی که شاگردی بسیاری از اساتید ایرانی و فرنگی را در کارنامه ی خود داشتم تاثیر عمیقی را که نوع نگاه و نگرش این بزرگواران بر من و سایر دانش آموختگان گذاشته است، به شکل ملموسی درک کرده ام.

دلیل نداشتن عملکرد مناسب افراد در فروش آموزش ندیدن شان در مورد شیوه ی فروش است. من موقع تحول در شغلم یاد گرفتم که چگونه با بیرون رفتن و زدن در خانه ها کالایم را بفروشم خواندن کتابها و گوش دادن به برنامه های صوتی و رفتن به سمینارهای این حوزه را شروع  کردم در بخش فروش تمامی شرکتها و محصولات یا خدمات موفق شدم

بعد شروع کردم به آموزش دیگران افرادی در دهه ی سوم زندگی شان سراغ من می آمدند. این افراد در حال نقلا بودند هیچ پولی نداشتند. بیچاره و نا امید بودند تنها راه کسب درآمد برایشان فروش محصول من بود بنابراین به آنها یاد دادم چگونه محصول من را بفروشند.

خیلی از این افراد حالا میلیونر و مولتی میلیونر هستند. آن ها بعد از یادگیری شیوه ی فروش بر ترسشان غلبه کردند چون هر چه روش انجام یک کار را بهتر یاد بگیرید، ترستان کم تر خواهد بود و سرانجام به نقطه ای می رسید که دیگر هیچ ترسی ندارید بعد نوار را بالاتر می برید استانداردهای بالاتری را در نظر میگیرید و اهداف بزرگتری را در سر می پرورانید.

 

مشاهده ومطالعه خلاصه کتاب های کاربردی

 

یکی از دوستان من در حال حاضر دوازده شرکت دارد. این مرد میلیونها میلیون دلار ارزش دارد و گفته است. تمام این داستان از وقتی شروع شد. که شیوه ی فروش را به من یاد دادی بعد از آن در انجام این کار موفق شدم دیگر هیچ وقت از چیزی نمیترسیدم بنابراین شما می توانید با فروش بر ترس خود از این کار غلبه کنید.

در درجه ی اول مهارتهای لازم را کسب کنید من با یکی از شرکت های چند میلیارد دلاری موجود در فهرست پانصد شرکت برتر محله ی فورچن کار کرده ام این شرکت سالانه میلیونها دلار از راه فروش به دست می آورد. در حوزه ی خود رتبه ی اول جهان است. آنها از من دعوت کردند تا در گردهمایی سالانه شان برای فروشندگان برتر شرکت در لاس وگاس صحبت کنم آنها چهارهزار فروشنده داشتند و بیست درصد برتر هشتصد فروشنده را به لاس وگاس آورده بودند. آنها افراد برتر را به صرف نوشیدنی و غذا دعوت کردند و آنها را به رستوران بردند.

از مدیر ارشد فروش پرسیدم این افراد مثبت هستند، خوشحال و پرانرژی اند. این به خاطر چیست؟» گفت «ما آنها را مستقیم بعد از مدرسه استخدام میکنیم اگر توانایی شان را در کسب نمرات خوب ثابت  کرده اند، پس میتوانند درسهای لازم را یاد بگیرند بیش ترشان از ایده ی فروش وحشت دارند. ما می گوییم نگران نباشید ما به سادگی سیستم مان را مثل یک نوع دستور العمل به شما آموزش خواهیم داد. شما را با یکی از افراد با تجربه مان به بیرون میفرستیم و آنها این دستور العمل را به شما ارائه می دهند و با بازخوردشان کمکتان میکنند تا اعتماد به نفس کافی برای انجام این کار به صورت شخصی داشته باشید

این افراد بیرون میروند سالانه میلیونها دلار فروش دارند و این شرکت را به یکی از موفق ترین شرکتهای تاریخ در حوزه ی خود تبدیل می کنند. آنها قبل از شروع نمی توانستند چیزی بفروشند؛ ولی شیوه ی انجام این کار را به سادگی یاد گرفتند.

این همان رویکرد آی بی ام است. رویکرد استخدامی آی بی ام بر اساس شخصیت مثبت صورت میگیرد. شما شخصیت خوبی دارید و نمرات خوبی کسب میکنید و در نتیجه یک فرد جاه طلب هستید؛ به سختی تلاش می کنید. آیا قادر به فروش هستید؟ خبر احتمالا از آن وحشت دارید.

 

مشاهده سریع آگهی های ملکی محله ولنجک تهران

 

بنابراین آنها میگویند نگران نباشید ما به سادگی دستور العمل را به شما آموزش میدهیم آنها دستور العمل را آموزش می دهند؛ و چه اتفاقی می افتد؟ ای بی ام در مقطعی هشتاد و دو درصد بازار جهانی کامپیوتر را در اختیار داشت فروشندگان آی بی ام به عنوان بهترین فروشندگان در دنیای تکنولوژیهای پیشرفته شناخته میشدند ولی هیچ کدام شان قبل از شروع کار نمی توانستند بفروشند.

به خودتان اجازه ندهید تا به خاطر کمی عصبی بودن نسبت به فروش و ترس از نپذیرفته شدن به عنوان کارآفرین فعالیت نکنید.

هیچ مشکلی نیست شروع کار همه به همین صورت است؛ درست مثل رانندگی که به محض یادگیری آن به نقطه ای می رسید که به راحتی از عهده اش بر می آیید. شما فقط یک فرد عادی، طبیعی، دوستانه و متقاعد کننده هستید که سعی دارید تا به افراد در بهبود زندگی و کارشان کمک کنید

تصور کنید. اکثریت مردم فقط به خاطر ترس از نپذیرفته شدن، فقیر و در مشاغل سطح پایین هستند. این ترس مانع پیشرفتشان می شود. این موضوع را درست در ابتدای فعالیتم به عنوان سخنران یاد گرفتم ترس از موفق نشدن و پذیرش مسئولیت دلیل حدود نودوپنج تا نود و هشت درصد کل شکست هاست شکست مانع پیشرفت تان نمی شود؛ بلکه ترس از شکست و فکر کردن در موردش باعث شکست تان میشود. اگر شکست بخورم چه اتفاقی می افتد؟»

معمولا با مخاطبانم شوخی میکنم و میگویم وقتی به من گفتند امروز به این جا می آیم به من یادآور شدند که با اتاقی پر از شکست های شغلی حرف می زنم به من گفتند این افراد شکست می خورند، بارها شکست خورده اند بارها و بارها آنها شکست تمام و کمال هستند

واکنش ابتدایی مخاطبان به این حرفها منفی است؛ بعد به آنها می گویم این موضوع واقعیت ندارد؟ شما چندبار شکست خورده اید. اشتباه کرده اید چیزهایی را امتحان کرده اید خودتان را جمع و جور کرده اید و به مسیرتان ادامه داده اید؟ آیا کسی در این جا زخمی شده است. خون ریزی کرده است. اندام خود یا چیز دیگری را از دست داده است؟». بعد، آنها شروع میکنند به خندیدن

واکنش همیشگی مخاطبان به این زخم زبان کوچک متوجه منظورم میشوند و میگویند. البته من بارها شکست خورده ام». در جوابشان می گویم شما هنوز این جا هستید و هنوز هم دارید ادامه می دهید. آیا تمام موفقیتهای شما در نتیجه ی موفق نشدن های قبلی و یاد گرفتن از آنها به دست نیامده اند؟ همه شان سرشان را به علامت تایید تکان میدهند. بنابراین تقریبا کل مخاطبان از اختصاص عنوان شکست های حرفه ای برای خودشان تقریبا خوشحال می شوند. بدون شکست هیچ موفقیتی به دست نمی آید.

 

 مشاهده کتب‌‌ دیگر حوزه موفقیت

 

پس شما به جاه طلبی نیاز دارید شما اهداف بسیار مشخصی برای موفق بودن دارید. البته به ویژگی دیگری هم نیاز است. من به این  موارد، حایل های موفقیت می گویم ویژگی دوم به معنای آن است که شما هیچ وقت جا نمی زنید از قبل تصمیم میگیرید که هرگز تسلیم نشوید. تصمیم میگیرید «حب من به عنوان یک فرد کارآفرین و صاحب مشاغل موفق خواهم شد.

سالها پیش برنامه ی محبوبی به نام دیوید ساسکیند شو با چهار میلیونر خود ساخته مصاحبه می کرد. همگی شان قبل از بیست و پنج سالگی میلیونر شده بودند. فرد مصاحبه کننده درست قبل از استراحت بین برنامه از آنها پرسید. قبل از میلیونر شدن چند کسب و کار مختلف را امتحان کرده اید؟»

آنها در زمان استراحت این تعداد را محاسبه کردند و به میانگین هفده کسب و کار مختلف رسیدند. آنها دچار شکست کامل یا نصفه و نیمه شده بودند. تقریبا شانزده بار به صورت کامل یا تقریبی ورشکست شده بودند. ولی در نهایت در بار هفدهم به موفقیت رسیده بودند.

ادامه ی گفت و گو در مورد این موضوع بود آیا آن ها واقعا شکست خوردند؟ جواب منفی بود آنها فقط یاد گرفتند. آموخته های شان در شانزده نوبت اول زمینه ساز موفقیت شان در نوبت هفدهم بود. چیزی عنوان شکست وجود ندارد فقط بازخورد است مشکلات مانع پیشرفت نیستند بلکه باعث آموزش میشوند بنابراین تک تک مشکلات و سختی ها یک یا چند درس برای فرد دارند.

یک فرد معمولی در مورد ضرر درد جریمه و میزان وقت و هزینه ی سرمایه گذاری شده و از دست رفته فکر میکند شخص برتر می گوید من از این موضوع چه چیزی یاد گرفتم؟».

من همین کار را با فرزندانم کردم و هنگام سرزدن هر اشتباهی از جانب آن ها می پرسیدم از اشتباهت چه چیزی یاد گرفتی؟» و تا روی آموخته شان تمرکز کنند میگفتند این را یاد گرفتم و دیگر این کار را انجام نخواهم داد در جواب میگفتم عالی است. تو محاله اش کردی و بیرونش انداختی این درس یادت باشد و بقیه ی چیزها را فراموش کن 

 

مشاهده جزئیات وخرید کتاب خلق یک کسب وکار ثروت ساز

 

جهت تهیه این کتاب ارزشمند و کاربردی با شماره زیر تماس بگیرید.

مجید کیوان پور : 09129374020

 

مطالعه بخش قبلی این فصل کتاب

مطالعه بخش بعدی این فصل کتاب