فصل سوم: باید چه نوع کسب و کاری را شروع کنم؟ - بخش دوم

بعد از گذشت پانزده سال از آشنایی با اسطوره پرتلاش زندگی شخصی ام استاد (برایان ترسی) و پس از گذراندن دوران بسیاری زیبایی از زندگی کاری و شخصی و پیشرفتی که به نظر شخصی خود و اطرافیان قابل توجه بوده است بر آن شدم تا همچون گذشته اثر دیگری از جناب (برایان تریسی) را ترجمه کنم. امروز اهمیت شروع و راه اندازی یک کسب و کار برای هموطنانم در ایران بسیار جدی ست در کنار آن باید توجه داشت که هر کدام از ما برای ایجاد آن احتیاج به آگاهی و دانش داریم طی سالهایی که شاگردی بسیاری از اساتید ایرانی و فرنگی را در کارنامه ی خود داشتم تاثیر عمیقی را که نوع نگاه و نگرش این بزرگواران بر من و سایر دانش آموختگان گذاشته است، به شکل ملموسی درک کرده ام.

یک شرکت نوعی فرمولاسیون ویتامین را توسعه داده است. این محصول به سرعت توسعه پیدا کرد. بر مبنای فرمولی مربوط به هفتاد و پنج تا هشتاد سال پیش بود که در هفده دانشگاه مختلف آزمایش شده بود. دانم در موردش آزمایش و به روز رسانی کرده بودند باعث کم شدن چشمگیر شیوع سرما خوردگی و آنفلوانرا میشد. اگر شما هر نبوع مشکلی مثل جراحی داشته باشید، زمان ریکاوری پنجاه درصد یا میزان کمتری از حد معمول بود. در صورت مصرف این محصول کیفیت موهای شما پوستتان و همه چیز بهتر می شد. در همان روز مصرف متوجه تاثیرش میشدید انرژی بیش تری خواهید داشت شبها بهتر میخوابید با طراوت بیش تری از خواب بیدار خواهید شد و مردم میگویند خیلی خوب به نظر می رسد، بنابراین اغلب آن را به شکل نمونه های رایگان امتحان میکنند و واقعا تفاوت فیزیکی را احساس میکنند آنها مطمئن میشوند که تمام اعضای خانواده شان هم این محصول را تهیه کنند.

بقیه ی محصولات از جمله محصولات غذایی محصولات زیبایی و محصولات پاک کننده هم از طریق شرکتهای بازاریابی شبکه ای در دسترس هستند. هر کدام از آنها داستانی دارند و هر کدامشان البته موارد موفق کاملا توسعه پیدا کرده اند. تا واقعا خوب باشند. اگر از آن استفاده کنید متوجه تفاوت می شوید.

 

مشاهده ومطالعه خلاصه کتب کاربردی

 

وقتی یکی از این افراد در بازاریابی شبکه ای می گویند. «بگذارید در مورد این فرصت شغلی با شما حرف بزنم آنها راز به دست آوردن این حجم پول را به شما نمی گویند به شما توضیح میدهند که اگر محصول را دوست دارید و آن را میخرید میتوانید با تخفیف خریداری اش کنید. اگر آن را به دیگران می فروشید میتوانید آن را با تخفیف بفروشید و بخشی از آن را به دست آورید تا شما مشتری و شخص دعوت کننده ی شما به این کسب و کار شود کند. شیوه ی کار بازاریابی شبکه ای در سراسر جهان به این صورت است.

با این وجود سالانه صدها کسب و کار بازاریابی شبکه ای می آیند و می روند. دلیلش چیست؟ من با دقت بررسی شان کرده ام و جواب این است. که محصول موثر واقع نمیشود و تفاوتی با بقیه ندارد. شما می توانید با وارد کردن افراد زیاد به این موضوع پول زیادی به دست آورید، ولی موفق نمی شوید. مردم با انگیزه ی مناسب وارد کار نمی شوند. انگیزه ثروتمند شدن است و ثروتمند شدن هیچ وقت قدرت کافی را برای تهییج شما در جهت ادامه ی کار موقع مواجهه با مشکلات اجتناب ناپذیر زندگی تجاری ندارد. شما باید عاشق محصول باشید و به آن اهمیت دهید.

باید به خریدار هم اهمیت دهید. افراد موفق در کسب و کار در مورد میزان فروش یا سودشان حرف نمی زنند. در مورد داستانهای مشتریان شان صحبت می کنند. این تنها موضوع صحبت آنهاست. من فقط در مورد بازاریابی شبکه ای صحبت نمیکنم در مورد هر نوع محصول یا خدمات واقعا موفق حرف می زنم

وقتی افراد در آن شرکتها جمع میشوند در مورد مشتریان خوشحال حرف می زنند. در مورد اشخاص مختلف با توانایی انجام کارهای مختلف توانایی رسیدن به چیزهای مختلف و قادر به تغییر چیزهای مختلف صحبت می کند. مشتریان خوشحال را به جشنهای شرکت می آورند و مشتریان از خواب بلند میشوند و میگویند من از این محصول استفاده کردم و این تفاوتی است که در زندگی من ایجاد شده است.

بنابراین شما باید محصول را دوست داشته باشید و محصول باید اثرگذار باشد. محصول باید کار کند. آیا تبلیغات موثر است؟ آیا محصول موثر است؟ آیا روش توزیع موثر است؟ آیا فرایند فروش موثر است؟ مهم ترین سوال در تمام مشاغل عبارت است از: آیا موثر است؟

بخش دوم به مشتریان ربط پیدا میکند. مشتریان چه کسانی هستند. و کجا سکونت دارند؟ چه چیزی میخواهند و به چه چیزی بیش از هر چیز دیگر نیاز دارند؟ چگونه میتوانیم به بهبود زندگی و کارشان کمک کنیم؟ 

انسان طوری طراحی شده است که بزرگ ترین شادی زندگی او کمک و خدمت به دیگران و انجام کاری در جهت بهبود زندگی و کار بقیه ی افراد است. این همان چیزی ست که باعث رضایت مردم می شود و خوشحال شان می کند.

 

مشاهده سریع آگهی های ملکی محله محمودیه تهران

 

اگر چیزی را که واقعا دوست دارید می فروشید این سوال را بپرسید. آیا این محصول را به مادرتان می فروشید؟ آیا این محصول را به پدر یا برادر یا خواهر با بهترین دوست خود با عمه با عموی خود می فروشید؟ آیا این محصول را مشتاقانه به اشخاص ثالث و غریبه ها ارائه می کنید؟ این فروش یک به یک است شما در چشم شخص دیگر نگاه می کنید و می گویید این محصول برای شما خوب است. آنها از آن استفاده می کنند و قانع می شوند.

من در لابی هتلی در هوستون در حال تسویه حساب بوده جلسه ای در حال برگزاری بود و همه میخندیدند و صحبت می کردند. از یکی پرسیدم، آن جا چه خبر است؟»

گفت «جلسه ی کاری است».

چه نوع کسب و کاری؟»

توضیح داد که جلسه در مورد محصول خاصی است گفتم، «وای جالب است. من آن ایده را دوست دارم میتوانم آن را بفروشم. من در حال سفر هستم دارم هیوستون را ترک میکنم و به دانشگاه بریتیش کلمبیا ونکوور برمی گردم

گفت «بگذارید اطلاعاتی را در اختیار شما بگذارم و اگر دوست داشتید امتحانش کنید با شما هماهنگ میکنم این اتفاق در لابی هتل افتاد و من از سال ۱۹۷۲ از این محصول استفاده می کنم.

 

 مشاهده کتاب‌‌ های دیگر حوزه موفقیت

 

چرا؟ او خوشحال بود و همه ی افراد دیگر هم خوشحال بودند. همگی شان علاقه مند و گرم و جذاب بودند و فقط دوست داشتند مردم محصول شان را تجربه کنند.

بعد، باید از خود بپرسید که محصول را به چه کسی می فروشید. ما  همیشه در بازاریابی میگوییم مهم ترین کلمه سوالی ست که جغد در جنگل های بلند می پرسد چه کسی (هو) چه کسی؟ چه کسی؟ بعد باید در مورد روش فروش محصول یا خدمات تان فکر کنید آیا باشخصیت شما هماهنگ است؟ شما نمی خواهید در گوشه ی خیابان بایستید و چیزی بفروشید چون از انجام این کار حس خوبی ندارید. شاید این محصول محصول خوبی باشد و مشتری شخص خوبی باشد، ولی شما نمی خواهید در گوشه ی خیابان به فروشش مشغول شوید. بنابراین روشهای فروش و تحویل و خدمات مشتریان باید متناسب باشد.

اگر من و شما به بوفه ای برویم و در آن قدم بزنیم شما بشقاب خود را خواهید داشت و من هم بشقاب خودم را وقتی سر میز برمی گردیم بشقاب شما کاملا با بشقاب من متفاوت خواهد بود. این موضوع در مورد انسانها هم صدق میکند نیاز هر فرد برای خوشبختی و خشنودی کاملا با دیگران متفاوت است.

بنابراین این محصول باید خوشحالتان کند و این واقعا مهم ترین چیز است. شما متوجه خواهید شد که کارکنان شرکتهای بزرگ شرکت های توسعه یافته شرکتهای افسانه ای مثل گوگل اپل مایکروسافت و..... خوشحال هستند شما به آن شرکتها میروید و همه خوشحال هستند. می خندند، به همدیگر کمک میکنند. اگر آنها نخندند و خوشحال نباشند، سریع از آن جاها اخراج میشوند. سریع ترین راه از دست دادن شغل در این شرکتهای بزرگ خوشحال نبودن در سر کار است.

مردم منتظر رفتن به سر کار هستند. من کمی در مورد هیولت پاکارد صحبت کردم هیولت پاکارد نوعی محیط کاری را به وجود آورد که مردم عاشق رفتن به سر کار بودند به حدی دوست داشتند سر کار بروند که زودتر به محل کار می رفتند و زمان بیشتری در آن جا می ماندند و حتی روزهای شنبه و یکشنبه هم به سر کار می رفتند.

شرکت گفت ایده ی خوبی نیست. باید آخر هفته ها در کنار خانواده ی خود باشید.

 

مشاهده جزئیات وخرید کتاب خلق یک کسب وکار ثروت ساز

 

جهت تهیه این کتاب ارزشمند و کاربردی با شماره زیر تماس بگیرید.

مجید کیوان پور : 09129374020

 

مطالعه بخش قبلی این فصل کتاب

مطالعه بخش بعدی این فصل کتاب