زمانی مرد جوانی از میدوست در نیویورک، در یک پانسیون زندگی می کرد و یک شغل دون پایه در یک شرکت بزرگ داشت. وی به یک خانواده ی متوسط تعلق داشت و فارغ التحصیل دبیرستان بود. وی اعتماد به نفس کمی به خودش یا توانایی بلند مدتش برای انجام کارهای مختلف زندگیش داشت وی تقریباً به مدت سه سال صبح زود از خواب بیدار می شد، به سر کار می رفت، کارهایش را انجام می داد، با دوستان محدودش معاشرت میکرد و میپذیرفت که زندگی و کارهایش چنین است.
آرمانگرایی
اهداف تجاری یا شرکت تجاری خود را در سه تا پنج سال آینده با تصور یک آیندهی کامل تعیین کنید. قبل از اینکه تصمیم بگیرید چه چیزی ممکن است، تصمیم بگیرید چه چیزی درست است. اگر تجارت شما در پنج سال آینده از هر نظر درست باشد، چگونه به نظر خواهید رسید؟
تصور کنید که شما یک عصای جادویی دارید و میتوانید موقعیت کاملی را در هر بخشی از شرکت خود ایجاد کنید. تصور کنید که شما پول، نیروی انسانی و منابع ضروری را برای انجام کارهای سازمان خود دارید. اگر تجارت شما در پنج سال آینده کامل باشد، میزان فروش، سود و شهرت شما در بازار چقدر خواهد بود؟ شرکت شما چه سودی را به دست میآورد و درآمد شخصي شما چقدر است؟
تمام برنامههای تجاری با یک دیدگاه ایدهآل از آینده شروع میشود. شفافیت و تسهیم این دیدگاه ایدهآل یکی از مسئولیتهای مهم رهبری است. همانطور که در كتاب مقدس آمده: «اگر دیدگاه ایدهآل وجود نداشته باشد، مردم هلاک خواهند شد.» اگر دیدگاه ایدهآل در یک شرکت وجود نداشته باشد، کارکنان فقط کارهای روزانهی خود را انجام میدهند و نظری نسبت به خلق آیندهی خود ندارند.
هدف اول استراتژی تجاری این است که برنامهای را برای سازماندهی و استقرار منابع تجاری و افزایش سودآوری سرمایهی تجاری فراهم کند؛ یعنی مقدار پولی که صاحبان تجارت در معرض ریسک قرار میدهند تا سودی را به دست آورند.
هدف دوم استراتژی تجاری این است که هزینهها را با یافتن راههای بهتر، سریعتر و ارزانتر برای تولیدات یا خدمات مشابه و متعاقباً نتایج مشابه کاهش دهند.
هدف سوم استراتژی تجاری این است که فرصتهای فردا را شناسایی کنند. و از آنها بهرهبرداری کنند و به طور همزمان ریسکهای امروز را کاهش دهند.
چهار پرسش مهم نسبت به تعیین اهداف وجود دارد که باید شما دائماً بپرسید و پاسخ دهید؛ به ویژه زمانی که شما مقاومت یا نومیدی را در کسب اهداف خود تجربه میکنید. این سئوالات عبارتند از:
1- ما میخواهیم چه کارهایی را انجام دهیم؟ دقیقاً اهداف شما کدامند؟ آیا اهداف شما مکتوب، مشخص، زمانی و قابل اندازهگیری هستند؟ آیا عدم شفافیت نسبت به اهداف به دستاوردهای کوتاهمدت و بلندمدت منجر میشود؟
2- ما چگونه میخواهیم کارهایمان را انجام دهیم؟ همیشه آماده رویارویی با احتمالی باشید که میتواند یک راه متفاوت یا بهتر برای کسب همان هدف باشد - با هزینهها و ریسکهای کمتر و اطمینان بیشتر.
3- فرضیات ما کدامند؟ فرض شما دربارهی موقعیت فعلی شما کدام است که ممکن است اصلاً درست نباشد؟ هر تصمیمی براساس فرضیات مشخص یا نامشخص است. همانطور که آلک مکنزی، نویسندهی کتاب دام زمان میگوید: «فرضیات نادرست علت اصلی هر شکست و ناکامی هستند.»
در جنگ جهانی دوم، دژ سنگاپور نفودناپذیر به نظر میرسید و مدافعان بریتانیایی فرض کردند که هر گونه حمله به سنگاپور از جانب دریا خواهد بود. وقتی ژاپنیها از سمت خشکی حمله کردند، بریتانیاییها فوراً سراسیمه شدند و یک دژ را با شصت و دو هزار سرباز در 15 فوریهی سال 1942 تسلیم کردند. وینستون چرچیل از این واقعه چنین یاد میکند: «بدترین فاجعه و بزرگترین تسلیم در تاریخ بریتانیا.»
4- اگر فرضیات ما اشتباه باشند چه چیزی رخ خواهد داد؟ اگر شما اقداماتی را براساس فرضیات نادرست برای کسب اهداف خود اتخاذ کنید، چه چیزی رخ خواهد داد؟ همیشه آمادهی رویارویی با احتمالی باشید که نظرات و فرضیات شما نادرست هستند. در این صورت، شما چه تغییرات فوری را برای بقای خود در بازار فعلی انجام خواهید داد؟
مدل فرمول مرحلهای برنامهریزی استراتژیکی
یک فرمول پنج مرحلهای ساده وجود دارد که شما میتوانید از آن برای تعیین اهداف مشخص و برنامهریزی استراتژیکی تجارت خود استفاده کنید. همانند دَم و بازدَم منظم، شما این پنج اصل را در هر یک از بخشهای تجارت خود تمرین کنید.
1- اهداف مشخص
اهداف تجارت معرف نتایج مالی نهایی هستند که شما میخواهید آنها را به دست آورید. تمام اهداف تجارت براساس شرایط مالی قابل تحریف میباشند. باید اهداف شما مشخص، مکتوب و خاص باشند. باید آنها قابل اندازهگیری و دقیق باشند و مهلت زمانی داشته باشند.
بعضی از اهداف مالی عبارتند از: حجم فروش، سود خالص، سود سهام، سود سرمایهگذاری، سود فروش، نرخ رشد، سهم بازار و سود مشتری. کمیتهای مورد نظر شما تا حد زیادی تعیین میکنند که شما چگونه کارکنان و منابع شرکت خود را سازماندهی و مستقر کنید.
2- اهداف فرعی مشخص
باید اهداف فرعی مشخص شما برای کسب اهداف بزرگتر و نهایی شما به کار روند. باید شما بعضی از آنها را قبل از کسب اهداف بزرگتر و نهایی سودآوری و سود سرمایهگذاری خود به دست آورید:
1- باید شما منابع مالی ضروری را به دست آورید؛ سازماندهی کنید و به کار ببرید تا عملیات تجارت خود را ایجاد و حفظ کنید.
2- باید شما کارکنان مناسب را استخدام كنيد، آموزش دهید، مدیریت کنید و انگیزه دهید تا وظایف و کارهای خود را انجام دهند. عدم یک فرد یا مهارت مهم مانع پیشرفت و نهایتاً ناکامی شما میشود.
3- باید شما محصولات یا خدمات معینی را تولید و توزیع کنید که قبلاً آنها را فروختهاید.
4- باید شما جزییات پشتیبانی و اداری تجارت خود را سازماندهی کنید تا کامپیوترها، اطلاعات، کارهای دفتری، پردازش و فعالیتهای دیگر را مدیریت کنید که تمام فعالیتهای تجارت موفق شما را پشتیبانی کنند.
وقتی اهداف اصلی و فرعی شما برای خودتان و کارکنانتان مشخص باشند، شما میتوانید به مرحلهی بعدی بروید.
استراتژیهای مشخص همان روشهای متفاوتی هستند که شما آنها را برای کسب اهداف خود اتخاذ میکنید. برای رفتن از مرحلهی الف به مرحلهی ب، مسیرهای متفاوتی برای شما وجود دارد. انتخاب استراتژی مناسب شما تا حد زیادی تعیینکنندهی موفقیت شماست. بنابراین، انتخاب استراتژی صحیح حیاتی است.
از خود بپرسید: «چه روشهای متفاوتی برای کسب یک هدف معین وجود دارد؟ به یاد داشته باشید که هدف کسب نشده به منزلهی یک مسئلهی حل نشده است. وقتی شما در صدد یافتن راهحل یک مسئله هستید، یک هدف خود را به دست میآورید. برای مثال، اسکندر نبردهای خود را با پاسخ دادن به این سئوال آغاز میکرد: «من چگونه میتوانم اهداف و اصول اخلاقی سپاه دشمن را تعیین کنم؟ اسکندر کاری میکرد تا دشمن فکر کند که وی در حال شکست است تا در واقع دشمن را شکست دهد. همیشه آماده رویارویی با راهحلهای متفاوت و غیرعادی برای اهداف و موانع خود باشید.
از هر هدفی آگاه باشید که فقط یک استراتژی ممکن برای آن وجود داشته باشد. از هر مسئلهای آگاه باشید که فقط یک راه حل برای آن وجود دارد. از سئوالی آگاه باشید که فقط یک پاسخ برای آن وجود دارد. از خود بپرسید: «چه پاسخ دیگری وجود دارد؟» قبل از تعیین استراتژی نهایی، شما استراتژیهای بالقوهای در اختیار دارید. شما به تفکر نیاز دارید که مسئولیت اصلی رهبر و تصمیم گیرنده است.
سئوالات سخت را بپرسید
وقتی شما یک سری استراتژیها یا روشهای ممکن را برای کسب هدف یا حل مسئلهی خود داشته باشید، هر یک از آنها را براساس عوامل زیر ارزیابی کنید:
1- تواناییهای شما کدامند؟ چون شما میخواهید کاری را انجام دهید، به این معنا نیست که شما توانایی انجام آن کار را دارید. تمایل و اشتیاق ویژگیهای جالبی هستند، ولی آنها در صورتی به نتایج مؤثر منجر میشوند که با شایستگیها و تواناییهای واقعی همراه شوند.
جیمکالینز در کتاب خود به نام ازخوب به عالی خاطر نشان میکند که شرکتهای بزرگ شرکتهایی هستند که کارکنان مناسب را در پستهای مناسب منصوب میکنند و سپس نسبت به اهداف و استراتژیهای خود تصمیمگیری میکنند. آیا شما کارکنان ضروری و مورد نياز خود را دارید؟ آیا شما میتوانید آنها را به دست آورید؟ مؤثرترین نیروها، بهترین آموزش و سرپرستان را در تمام سطوح دارند.
2- آیا شما منابع داخلی و خارجی را برای تحقق یک استراتژی معین دارید؟ ژنرال برنارد لاو مونتگومری كه به مارتین مونتگومری معروف بود. دربارهی داشتن سلاح، مهمات و تجهیزات بیشتر قبل از یک حملهی بزرگ علیهی دشمن وسواس بود. این وسواسي بودن او نقش مهمی در پیروزی وی در نبرد العلمین بر فیلد مارشال اروین رومل در سال 1942 داشت.
"Home Buying For Dummies" اثر Eric Tyson و Ray Brown: این کتاب یه راهنمای جامع و خودمونی برای خرید خونه ست که به زبون ساده و با مثال های کاربردی نوشته شده.
مهارتهای کاربردی مدیریت جلسات عبارت است از:
۱ فراخوان شرکت کنندگان
آماده سازی مکانی و زمینه سازی فکری برای جلسات
راهکارهای پیشنهادی جهت افزایش بهره وری جلسات
۴ برنامه ریزی ها
تعیین و تبیین مقررات
اقدامات ضروری قبل از شروع جلسه الفه اقداماتی که توسط رئیس با مدیر جلسه باید صورت پذیرد:
ا هدفها باید تعیین تعریف و تشریح شوند.
اعضای مؤثر جلسه انتخاب شود.
با شرکت کنندگان جلسه مقدمتاً تماس بگیرید
آیا مجری نقش خود را با وضوح کامل برای شرکت کنندگان در جلسه توضیح می داد؟
آیا مجری به افراد شرکت کننده اجازه تجدید نظر بر روی صورتجلسه را می داد؟
آیا مجری در زمینه متمرکز نمودن گروه برای بحث حول یک م
یادگیری روان سازی و آسان سازی جلسه مانند بازی است. شما میتوانید قواعد آن را به سرعت یاد بگیرید و شروع به بازی کنید. اما برای مجری خوب بودن نیاز به تمرینات قابل توجهی است. باید گفت که صرفاً یک راه برای
شما می توانید کارهای زیر را در بین دو جلسه انجام دهید تا از تشکیل گروه فکری جلوگیری نمایید: شیوه نخست افراد را تشویق کنید که بین جلسات با دیگر افراد بخش و سازمان خود مشورت نمایند.
به خصوص وقتی که موض
اکنون میدانیم که برای استفاده از اطلاعات و یا شنیدن یک گزارش جلسه، باید هدف مشخصی داشته باشید. بنابراین باید بدانید که مقصود شما از جلسه چیست؟ انواع مختلف جلسات نیاز به نقش ها و روشهای مختلف دارد. برخ
مهارتهای مدیریت زمان جلسه
۱ در همان ابتدای جلسه مدت زمان آن را تعیین و به شرکت کنندگان اعلام کنید.
۲ بهتر است قبل از وقت ناهار جلسه برگزار شود در این صورت احتمال این که جلسه به موقع خاتمه یابد بیشتر
۱ گروه های متجانس افرادی که با نقطه نظرات یکسان در جلسات تصمیم گیری و حل مسئله شرکت می کنند.
گروه غیر متجانس افرادی که با نقطه نظرات مختلفی در جلسات تصمیم گیری و حل مسئله حضور می یابند. در این صورت ن
در این مبحث مطالبی کاملاً کاربردی برای مدیران و صاحبان دفاتر مشاورین املاک آورده شده است. هدف از ارائه این مطلب آشنایی مدیران با انواع جلسات مهارتهای اداره جلسات، مهارت های مدیریت زمان در جلسات آشنایی
را در ۱۳۱۷ در کشور را سال تأسیس آن به شمار آوریم و برخورداری از قانون نظام صنفی (۱۳۵۲) و اجتماعی (یعنی با اعتبار اجتماعی حداکثر ۴ درصد قرار دارد و با گذشت این همه سال هنوز عملکرد سنتی و قدیمی را رها ن
مدیران باید به مهارت و هنر مصاحبه و گزینش مناسب ترین همکاران سازمانی مسلط باشند. این مهارت ها در این مبحث به صورت خیلی ساده و قابل فهم طرح میشود باشد که راه گشای سبک مدیریتی مدیران دفاتر مشاورین املاک